روزی خانمی توپ بازی بچه اش توی جنگل افتاد. او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است. قورباغه به او گفت : اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو را برآورده می کنم. زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت : متشکرم ولی من یادم رفت بگویم شرای...

یکی از غذاخوری های بین راه بر سر در ورودی با خط درشت نوشته بود : شما در این مکان غذا میل بفرمایید ، ما پول آن را از نوه شما دریافت خواهیم کرد !!! راننده ای با خواندن این تابلو اتومبیلش را فوراً پارک کرد و وارد شد و ناهار مفصلی سفارش داد و نوش جان کرد !...

یه روز دو دوست به تعطیلات می روند و در ساحل دریا چادر می زنند و در داخل چادر می خوابند…….. نیمه شب یکی از آن دو بیدار میشه و رفیقش رو هم بیدار می کنه بعد ازش می پرسه : بگو ببینم تو از دیدن ستاره های آسمان چه نتیجه ای می گیری؟ دوستش هم شروع میکنه به فلس...

دو بیمار در یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند ناگهان یکی از آنها خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت. دیگری نیز فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به او رساند و او را از آب بیرون کشید. وقتى ...

مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزی شکایت میکرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه شخم میزد. یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را  به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. ...

مرد میانسالی وارد فروشگاه اتومبیل شد. BMW آخرین مدلی را دیده و پسندیده بود؛ پس وجه را پرداخت و سوار بر اتومبیل تندروی خود شد و از فروشگاه بیرون آمد. قدری راند و از شتاب اتومبیل لذّت برد. وارد بزرگراه شد و قدری بر سرعت اتومبیل افزود. کروکی اتومبیل را پا...

بسم الله الرحمن الرحیم اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُِکَ بِکِتابِکَ المُنزَلِ  وَ ما فیهِ اسمُکَ الاَکبَرُ  و اَسماؤُکَ الحُسنی  وَ ما یُخافُ وَ یُرجی  اَن تَجعَلَنی مِن عُتَقائِکَ مِنَ النّار. حوائج را بطلب ادامه مراسم را در ادامه مطلب ببینید...

عمریست رهین منت زهرائیم مشهور شده به عزت زهرائیم مُردیم اگر به قبر ما بنویسید ماپیر غلام حضرت زهرائیم. *** ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم مامور برای خدمت زهرائیم روزی که تمام خلق حیران هستند ما منتظر شفاعت زهرائیم. *** چه حالی داده دل را دست مادر که می ...

امام صادق (ع) به داود بن سرحان می فرمایند: یا داوُدُ، اَبلِغ مَوالِیَّ عَنِی السَّلامَ وَ اَنیّ اَقُولُ: رَحِمَ اللهَ عَبداً اجتَمَعَ مَعَ آخَرَ فَتذَاکَرَ اَمرَنا فِانَّ ثالِثَهُما مَلَکٌ یُستَغفِرُ لَهُما وَ ما اجتَمَعَ اثنانِ عَلی ذِکرِنا اِلا باهَی...

پیرمرد عاشق به زنش گفت: بیا یادی از گذشته های دور کنیم. من میرم تو کافه منتظرت و تو بیا سر قرار بشینیم حرفای عاشقونه بزنیم. پیرزن قبول کرد. فردا پیرمرد به کافه رفت. دو ساعت از قرار گذشت، ولی پیرزن نیومد. وقتی برگشت خونه، دید پیرزن تو اتاق نشسته و گریه ...

مستی منحصر به مستی شراب نیست، بلکه انواع دیگری نیز دارد که برخی از آنها بسیار خطرناک‌تر از مستی شراب است. حضرت علیه السلام مستی را چهار نوع دانسته و فرمود: السُّکْرُ أَرْبَعُ سُکْرَاتٍ سُکْرُ الشَّرَابِ وَ سُکْرُ الْمَالِ وَ سُکْرُ النَّوْمِ وَ سُکْرُ ...

امام صادق علیه السلام می فرماید: إِنَّ الْمَرْءَ یَحْتَاجُ فِی مَنْزِلِهِ وَ عِیَالِهِ إِلَى ثَلَاثِ خِلَالٍ یَتَکَلَّفُهَا وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ فِی طَبْعِهِ ذَلِکَ: مُعَاشَرَةٌ جَمِیلَةٌ وَ سَعَةٌ بِتَقْدِیر وغَیْرَةٌ بِتَحَصُّن.                       ...

حضرت آیت الله استادی در کتاب حدیث منبر صفحه 36 خود نقل می کند: مرحوم میانجی فرمودند: شخصی همسر خوبی داشت هیچ وقت چیزی از شوهرش نمی خواست. شوهر او را به مشهد برد روز آخر از مغازه سبزی فروشی می گذشتند که خانم گفت: ای کاش سبزی می خریدیم و یک سبزی پلو اینج...

روی عن علی علیه السلام قال قال رسول الله صل الله علیه و آله: ألصَّدَقَهُ إذَا خَرَجَت مِن یَدِ صَاحبِهَا قبلَ أن تَقَعَ فی یدِ سَائلٍ تَکَلَّمَ بِخَمسِ کلماتٍ: أوَّلُها تَقُولُ کُنتُ صَغِیراً فَکَبَّرتَنِی کُنتُ قَلیلاً فَکَثَّرتَنِی وَ کُنتُ عَدُوَّاً...

در قلب منت منزل مأوای است بیا / بر روی دو دیده ام تو را جا است بیا از بهر خدا به ما نگاهی فرما / ای مهدی ما جای تو اینجا ا...