تبلیغات

بهلول زرنگ و کفش دوز طماع

آورده اند که بهلول در خرابه ای مسکن داشت و جنب آن خرابه کفش دوزی دکان داشت که پنجره ای از کفش دوزی به خرابه بود . بهلول چند درهمی ذخیره نموده بود و آنها را در زیر خاک پنهان کرده و گه گاه پولها را بیرون آورده و به قدر احتیاج از آنها بر می داشت . از قضا ...

ادامه ی مطلب ...

عاقبت طمع

گویند روزی پادشاهی این سوال برایش پیش می آید و میخواهد بداند که نجس ترین چیزها در دنیای خاکی چیست. برای همین کار وزیرش را مامور میکند که برود و این نجس ترین نجس ترینها را پیدا کند و در صورتی که آنرا پیدا کند و یا هر کسی که بداند تمام تخت و تاجش را به ا...

ادامه ی مطلب ...

عاقبت طمع

یک روز شخصی دیگی از همسایه خود قرض کرد. فردای آن روز دیگچه‌ای توی آن گذاشت و به همسایه پس داد. همسایه پرسید: «این دیگچه از کجا آمده؟  گفت:‌ «دیگ شما آبستن بود. دیشب زایید. این هم بچه آن است.» همسایه با خوشحالی دیگ را گرفت و رفت. چند روز بعد دوباره همان...

ادامه ی مطلب ...