والدینمان را فراموش نکنیم...
خاطرهای از علامه امینی (ره)
علامه امینی (ره) می گوید: عدهای از تجّار خَیِّر و اهل ایمان در تهران بودند و گاهی اعمال خیر و نیک انجام می دادند. یکی از آن ها قطعه زمینی در یکی از مناطق مهم و حساس تهران داشت و میخواست که در آنجا مسجدی بنا کرده و در اطرافش مغازه های تجاری برای مسجد بسازد. یکی از رفقای دنیادوست، او را وسوسه کرد و به او گفت: تو در این محل سینمایی بساز و در اطراف آن مغازههای تجاری درست کن و درآمد آن را در خیرات مصرف نما.
حبّ مال از یک طرف و وسوسه شیطانی از طرف دیگر، او را به ساخت سینما وادار کرد. سالها گذشت، او از دنیا رفت و اموال زیادی برای ورثهاش به جای ماند که از جمله همان سینما بود.
در یکی از روزها یکی از رفقای قدیمی این مرد تاجر، بازماندگان او را به خانه خود دعوت کرد. بعد از صرف غذا، میزبان به ورثه آن میّت گفت: آیا میدانید به چه خاطر شما را دعوت کردهام؟. جواب دادند: به خاطر مهربانی های پدر ما از ما پذیرایی میکنی.
میزبان دوباره پرسید؟. آیا پدرتان در حق شما کوتاهی کرده است؟.
گفتند: نه. ما همیشه ایشان را به خیر و نیکی یاد میکنیم و بر او رحمت می فرستیم.
ادامه ی داستان را در ادامه مطلب دنبال کنید...
سپس میزبان شمّهای از حقوق والدین بر گردن فرزند را برای ورثه بازگو کرد. به ویژه آنکه به آنان یادآور شد، بعد از وفات پدرتان نیاز او به شما چندین برابر شده؛ در ادامه گفت: من پدر شما را چند شب قبل در شدیدترین عذاب در خواب دیدم.
این عذاب وی به خاطر احداث سینما بود. او میگفت: هر وقت که فیلمی فسادانگیز در آنجا نشان میدهند و عدهای را به سوی گناه و انحراف میکشانند، ملائکه مرا به خاطر آن عذاب میکنند. او از شما عاجزانه میخواست که این ساختمان را ویران کرده و او را از عذاب نجات دهید. بازماندگان آن تاجر بعد از شنیدن خواستۀ پدرشان سکوت کرده و با تعجب و ناراحتی به همدیگر نگاه کردند و مهلت خواستند تا تصمیم بگیرند.
هفتهها گذشت و خبری نشد! این مرد دوباره از آنان دعوت کرد و بعد از پذیرایی مفصّلی از نتیجه تصمیمشان سؤال کرد. بزرگ ورثه پاسخ داد: آیا پدر ما این سینما را احداث نکرده است؟.
میزبان پاسخ داد: چرا؛ ولی الآن شدیداً پشیمان است و به خاطر آن عذاب میکشد و از شما میخواهد او را از عذاب الهی نجات دهید. بزرگ ورثه گفت: او غلط کرده و باید جزای خطای خودش را متحمل شود!! ما نمیتوانیم این ساختمان را ویران کنیم.
مرد میزبان از جواب آنان تعجب کرد و در بهت و حیرت فرو رفت و به بدبختی و بیچارگی رفیق تاجرش تأسف خورد که چه طور بعد از اعمال خیری که انجام داده، با کار ناشایست و خلاف شرع خود، فرزندان و خود را به هلاکت دچار نموده است.
منبع: ربع قرن مع العلامة الامینی، حسین شاکری، چاپ ستاره، قم، 1417 ق، ص57.
دعای امام زینالعابدین (علیه السلام) در مورد والدین
«اللَّهُمَّ وَ إِن سَبَقَت مَغفِرَتُکَ لَهُمَا فَشَفِّعهُمَا فِیَّ، وَ إِن سَبَقَت مَغفِرَتُکَ لِی فَشَفِّعنِی فِیهِمَا حَتَّی نَجتَمِعَ بِرَأفَتِکَ فِی دَارِ کَرَامَتِکَ وَ مَحَلِّ مَغفِرَتِکَ وَ رَحمَتِکَ، إِنَّکَ ذُو الفَضلِ العَظِیمِ، وَ المَنِّ القَدِیمِ، وَ أنتَ اَرحَمُ الرَّاحِمِینَ؛
خداوندا! اگر پدر و مادرم را پیش از من آمرزیدی، پس ایشان را شفیع من قرار ده و اگر مرا قبل از آنان مورد آمرزش قراردادی، پس مرا شفیع ایشان بنما تا در پرتو مهربانیات در سرای کرامت و جایگاه مغفرت و رحمتت گرد آییم؛ زیرا تو صاحب فضل بزرگ و نعمت دیرین هستی و تو مهربانترین مهربانانی.»
صحیفه سجادیه، امام سید الساجدین، علی بن الحسین(علیهما السلام)، نشر الهادی قم، چاپ اول، 1418 ق، ص116، دعای 24.
پاسخ دهید