تبلیغات

ازدواج های کوهی

ازدواج های کوهی

دختر تنها ! از تنهایی خسته شده بود از طرفی دوست داشت هر چه زودتر ازدوج کنه برای همین از دوستش خواست راهنمایی اش کنه.

 دوستش میگه : من هم تنهام ، بیا با هم بریم کوه ، چون شنیدم خیلی از مردهای آماده ازدواج و تنها برای پیدا کردن زن میرن کوه ...اون دو تا میرن کوه، در بالای یه صخره کوه،جایی که اون دو تا هیچ کسی رو نمی بینن تصمیم می گیرن داد بزنن و حرف دلشون رو به کوه بگن :
-
با من ازدواج می کنی ؟
.
.
.و بعدش شنیدن

  ﺑــــــــــــــــﺎ ﻣـــــــــــــــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــــــﯿﮑﻨــــــــــــﯽ؟
.ﺑــــــﺎ ﻣــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــــﯿﮑﻨــــــــــﯽ؟
.ﺑــﺎ ﻣــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣــــﯿﮑﻨـــــﯼ؟
.ﺑـﺎ ﻣـــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣــﯿﮑﻨـﯽ؟
.ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
یه نگاهی به هم انداختند، لپ هاشون گل انداخته بود چون ﺁﻣﺎﺩﮔﯽ پذیرفتن ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘند.در حالی که از صخره پایین می اومدن گفتند: نه ما می خواهیم درس بخونیم ....

 

پاسخ دهید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...