نسبت ما با خدا!
کودکی با پاهای برهنه، روی برفها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد!
زنی که در حال عبور از پیاده رو بود، او را دید و به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و کفش خرید و با مهربانی به او گفت: مواظب خودت باش..
کودک پرسید: ببخشید خانم شما خدا هستید؟!
زن لبخندی زد و پاسخ داد: نه، من فقط یکی از بنده های خدا هستم..
کودک گفت: می دانستم با او نسبتی دارید..
سئوال: آیا ما هم با خدا نسبتی داریم؟!
پاسخ دهید