دعوت مردم با عمل
ارادت یک کمونیست به یک روحانی
حجة الاسلام سید مهدی امام جمارانی گوید: یک نفر از کمونیستها به من گفت: من از میان شما روحانیون فقط به یک نفر ارادت کاملی دارم و آن آقای دستغیب شیرازی است. پرسیدم: چرا؟ گفت: در زندان انفرادی روی سکوی مخصوص استراحت زندان خوابیده بودم، نیمههای شب بود ناگهان درب زندان باز شد و سیدی پیرمرد، کوتاه قد و لاغر اندامی را وارد کردند. من سرم را بالا کردم دیدم یک عمامه بسر وارد شد، سرم را زیر لحاف کرده و دوباره خوابیدم. نزدیک طلوع آفتاب بود حس کردم دستی به آرامی مرا نوازش میدهد، چشم باز کردم سید پیرمرد سلام کرد و با زبان خوش گفت: آقای عزیز نمازتان ممکن است قضا شود.
من با تندی و پرخاش گفتم: من یک کمونیستم، نماز نمیخوانم، آن بزرگوار فرمود: پس خیلی ببخشید، من معذرت میخواهم که شما را بدخواب کردم مرا عفو کنید. من دوباره خوابیدم پس از بیدار شدن مجدداً از من عذرخواهی کرد به گونهای که از آن تندی و پرخاشی که کرده بودم پشیمان شدم، عرض کردم: آقا مانعی ندارد و حالا چون شما پیرمرد هستید تشریف بیاورید روی سکو و من پایین مینشینم. ایشان نپذیرفت و فرمود: نه شما سابقهدار هستید و قبل از من زندانی شدهاید و زحمت بیشتری متحمل شدهاید حق شماست که آنجا بمانید. خلاصه جای بهتر را قبول نکرد. مدتی که با هم در یک سلول بودیم من شیفته اخلاق این مرد شدم و ارادت خاصی به ایشان پیدا کردهام.
(یادواره شهید دستغیب، ص 29.)
نکته روائی:
امام صادق علیه السلام:
کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم
مردم را با غیر زبانتان(یعنی عمل) به دین حق دعوت کنید.
پاسخ دهید