تبلیغات

روضه شام غریبان امام علی علیه السلام

روضه شام غریبان امام علی علیه السلام

السلام علیک یا اوّلَ مظلومٍ و یا مَن اوّلَ غُصِبَ حقُّه ...

حیف مولا مردم عالم تو را نشناختند

دم زدند از تو ولی یک دم تو را نشناختند

رهبر افلاکی و از خاکیان خاکی تری

هم ملائک هم بنی آدم تو را نشناختند

انبیا بودند از آدم همه در سایه ات

لیک جز پیغمبر خاتم تو را نشناختند

در کنار خانه ات بر همسرت سیلی زدند

ای فدای غربتت گردم تو را نشناختند

***

*عجب شام غریبانی شد خونه ی علی،یه بستر غرق خون بچه ها دورش حلقه زدند،اما هر چی باشه همه محرمند کسی به اینا جسارت نکرد ... کسی دیگه گوشواره هاشونو نکشید ... کسی دیگه به اینا ناسزا نگفت ... خونشونو کسی آتیش نزد ... این یه شام غریبانه اما من دلم جای دیگه ست،این شام غریبان کجا؟!! امام مجتبی دونه دونشون رو داره ساکت میکنه،هم زینب،هم قمربنی هاشم،هم ابی عبدالله ... اما دلا بسوزه برای ابی عبدالله و شام غریبانش ...

غروب بود و زنی بی قرار تنها بود ...

*هنوز که نگفتم این زن کیه ...*

زنی زداغ برادر ، فکار ، تنها بود ...

غروب بود و علمدار خفته و زینب ...

میان خیمه ی بی پاسدار تنها بود ...

غروب بود و به مقتل برادرو زینب ...

هزار و نهصدو پنجاه بار تنها بود ...

غروب بود و رباب و صدای لالایی ...

کنار تربت یک شیرخوار ، تنها بود ...

غروب بود و طناب و اسیری و زینب ...

میان لشگری از نیزه دار تنها بود ...

محمل درست در وسط نیزه دارها

یک ذره رحم در دل خود ساربان نداشت ...

*این یه شام غریبان تو خیمه ی نیم سوخته،یه شام غریبانم کنار گودال برپاشد،پیغمبر و انبیا و اولوالعزم آمدن؛فاطمه و چهار زن بهشتی هم آمدند بماند؛چون قصه ی ربودن انگشتره...اما شام غریبان سوم رو بگم زن خولی میگه نیمه ی دل شب دیدم تنور خونم روشنه یا للعجب!! من که تنورو اول شب خاموش کردم،وارد اتاق شدم دیدم بانوان مجلله ای کنار تنورند،همه زیر بغل یه خانمی رو گرفتن،خدایا این ها کین کنار تنور خانه ی من؟! دیدم این بانو خم شد یه چیزی رو از تنور خونم بیرون آورد؛اول شروع کرد این خاکسترا رو از سر او پاک کردن، اینها کین؟اونی که دست اون بانو هست چیه؟! با یه سلام این بانو جوابمو گرفتم،من تا حالا تو روضه هیچ جا ندیدم فاطمه به حسینش این جوری خطاب کنه ... فقط مال تنور خولیه ... یه لحظه تصور کن این تنور خونه ها که روشن بود تا صبح خاکسترش داغ میموند ... اون رگ های بریده و محاسن رو این خاکسترا .... بانو سر رو به سینه چسباند یه جمله گفت و غش کرد ... صدا زد :

"السلام علیک یا شهید ...

پاسخ دهید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...