روضه ی شب نوزدهم ماه مبارک رمضان
شب نوزدهم
مسجد کوفه نگر عزم سفر کرد علی
با دل خون ز تو هم قطع نظر کرد علی
مسجد کوفه مگر مسجدالاقصایی تو
که زمحراب تو تا عرش سفر کرد علی
رفت آن شب که به مهمانی ام کلثوم
دخترش را ز غم خویش خبر کرد علی
دختر دید حرف های بابا یه جوریه...
الهی گر سحر گردد مرا این شام تار امشب
کنم این جان شیرین در رهت جانا نثار امشب
الهی مردم از من سیر و من هم سیرم از مردم
نما راحت مرا ای خالق ارض و سما امشب
الهی درد دلها باشدم اندر دل سوزان
چه گویم با دل سوزنده درد بی شمار امشب
رسن برگردنم گاهی و گاهی زیر شمشیرم
چه گویم از جفا و کینه قوم شرار امشب
بعد از اذان مشغول نافله فجر شد، سر از سجده دوم برداشت که شمشیر ابن ملجم مرادی تا موضع سجده شکافت، در این هنگام دو صدا شنیده شد:
یکی خود حضرت:: «بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ وَ عَلی مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ... هذا مَا وَعَدَنَا اللّهُ وَ رَسُولُهُ؛
ای تیغ زهرآلوده مجنون تو هستم
چشم انتظارت هر شب اینجا می نشستم
ای تیغ من لب تشنه دیدار بودم
شبها برای دیدنت بیدار بودم
ای تیغ زهرآگین مرا دلگیر کردی
چون دیرکردی تو علی را پیر کردی
ای تیغ دارم داغ زخمی را به سینه
از کوچه های خالی از مِهر مدینه
آنجا که از غمها گریبان چاک کردم
با دستهای خود گُلم را خاک کردم
آنجا که از انبوه غم لب بسته بودم
زهرا کتک می خورد و من لب بسته بودم
و صدای دیگر از عالم بالا آمد که تَهَدَّمَتْ وَ اللّهِ اَرْکانُ الهُدی وَ انْطَمَسَتْ اَعْلامُ التُّقی وَ انْفَصَمَتِ الْعُرْوَةُ الْوُثْقی قُتِلَ ابْنُ عَمِّ الْمُصْطَفی قُتِلَ الْوَصیَّ الْمُجْتَبی قُتِلَ عَلِیٌّ الْمُرْتَضی قَتَلَهُ اَشْقَی الْاَشْقِیاءِ؛
در بیت خدا شیرخدا را کشتند
داماد نبی امام ما را کشتند
یا رب چه گنه داشت که در وقت سحر
آیینه روشن دعا را کشتند
پاسخ دهید