"عدم تسلط شیطان" در نهضت حسینی
نویسنده: علیرضا صادقی واعظ
از ویژگی های بارز حماسه سازان نهضت عاشورا که می توان گفت وجه تمایز آنان با لشگریان کوفه است، عدم تسلط شیطان بر قلب و دل آن ها است.
شیطان برای نفوذ بر قلوب و گمراه نمودن انسان ها قسم خورده است و از روز اول خلقت انسان تا به حال، برای رسیدن به این هدف از هیچ تلاش و کاری هم، دریغ نکرده است.
«قالَ فبعزتکَ لاُغوینهم اجمعینَ» (1) گفت (شیطان): به عزت و جلال تو قسم که همه ی خلق را گمراه خواهم کرد.
اما این دشمن قسم خورده، نتوانست بر دل یاران امام حسین علیه السلام نفوذ کند و آنان را از راه و هدفشان که راه خدا و حق بود، گمراه و منحرف سازد. اصحاب سیدالشهداء علیه السلام، نه با پول و نه با وعده ی جایزه و مقام، نه به وسیله ترساندن از کشته شدن و نه با امان نامه، فریب نخوردند و دست از امام زمان شان برنداشتند.
در ادامه ببینید...
خدعه های شیطان در کربلا
صبح عاشورا زهیر میان دو لشکر قرار گرفت و طی سخنان کوفیان را به سوی حق و دوری از باطل دعوت می کرد. شمر با فریادش سخنان زهیر را قطع کرد و او را تهدید به مرگ نمود.
«اسکت إن الله قاتلک و صاحبک عن ساعه» ساکت شو! خدا تو و مولایت حسین علیه السلام را تا ساعتی دیگر خواهد کشت.
زهیر، نگاه معناداری به شمر کرد؛ عجب تو می خواهی دل من را خالی کنی و بلرزانی؟ و از مردن بترسانی؟ با این تهدید فریبم دهی که دست از عزیز فاطمه علیها السلام بردارم؟
«أفبالموت تخوفنی؟ فو الله للموت معه احب من الخلد معکم» (2) به خدا قسم مرگ با امام حسین علیه السلام نزد من محبوب تر از جاودانگی با شما است.
امان نامه برای عباس علیه السلام!
امان نامه برای فرزندان ام البنین علیها السلام می آوردند، بلکه از راه سید الشهداء علیه السلام دست بکشند و با وعده پست و مقام و سرداری لشکر به سوی لشکر کوفه بروند، اما این خدعه و نیرنگ شیطان نیز اثری ندارد. روز هشتم یا نهم محرم، شمر بن ذی الجوشن به سوی خیام اباعبدالله علیه السلام آمد و صدا زد: «این بنوا اختی عبدالله و جعفر و العباس و عثمان» (3) خواهرزادگانم عبدالله،جعفر، عباس و عثمان کجا هستند؟
امام حسین علیه السلام فرمود: با آن که شمر آدم فاسق و بدی است، اما جوابش را بدهید. حضرت اباالفضل علیه السلام و برادرانش به سمت او رفتند. وقتی امان نامه را نشان داد و از آنان دعوت به جدا شدن از سیدالشهداء علیه السلام نمود. قمر بنی هاشم، حضرت عباس علیه السلام فرمود: «تبت یداک و لعن ما جئت به من امانک یا عدوالله أتأمرونا ان نترک اخانا و سیدنا الحسین علیه السلام» (4) دو دستت قطع باد و لعنت بر آن امانی که برای ما آورده ای، ای دشمن خدا، آیا به ما می گویی برادر و مولایمان حسین علیه السلام را رها کنیم.
آری شیطان با تمام راهکارهایی که برای تسلط بر انسان دارد، در کربلا به میدان می آید، اما قادر نیست که یاران باوفا و راستین امام حسین علیه السلام را منحرف بگرداند.
شناخت دشمن وظیفه هر مسلمان
یکی از وظایفی که بر عهده ی هر خودی وجود دارد، و رمز پیروزی و موفقیت و پیشرفت در تمامی عرصه ها است، شناخت دشمن و حیله ها و راه های تسلط او است. انسانی که دوست و دشمن خویش را تشخیص ندهد، آسیب پذیر و محکوم به شکست است.
جامعه ای که نداند چه خطراتی و از چه جانبی و در چه زمینه هایی آن ها را تهدید می کند و مورد هجوم قرار می دهد به ورطه ی سقوط و نابودی کشیده می شود، لذا برای سعادتمندی و رستگاری فرد، جامعه و یک کشور و رسیدن به هدف موردنظر، باید دشمنان و خدعه های آنان را شناسایی نمود و مانع پیشروی و تسلط شان شد.
نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: انسان مؤمن همواره بین پنج دشمن و گرفتاری قرار دارد و با آنان دست و پنجه نرم می کند:
«مؤمن یحسده و منافق یبغضه و کافر یقاتله و نفس تنازعه و شیطان یضلّه» (5)
1- مؤمنی که به او شک و حسد می ورزد،
2- منافق و انسان دورویی که کینه او را در دل دارد،
3- کافری که با او در ستیز و جنگ است،
4- هوای نفس که با او در نزاع است،
5- شیطان که درصدد گمراهی اوست.
قرآن هشدار می دهد: شیطان دشمن شماست
پس شیطان همواره دشمن ما هست و یک لحظه دست از تلاش برای گمراه نمودن انسان ها برنمی دارد. از این رو قرآن، کتاب آسمانی هدایت، مکرر در مکرر نسبت به این دشمن و خطراتی که از جانب او، انسان را مورد تهدید قرار می دهد، تذکر و هشدار می دهد:
«إنّ الشیطان کان للانسان عدوّاً مبینا» (6) همیشه شیطان دشمن آشکاری برای انسان بوده است.
«و لا تتّبعوا خطواتِ الشیطان انهُ کم عدوٌ مبین» (7) از وسوسه های شیطان پیروی نکنید، زیرا او نسبت به شما دشمنی آشکار است.
نکته قابل توجه در این آیات این است که قرآن کریم، از شیطان به عنوان دشمن آشکار و مشخص نام می برد. گاهی اوقات، انسان نسبت به عداوت و دشمنی کسی، شک و تردید دارد. گاهی دشمنی ابتدایی وجود نداشته است و دو نفر در طول دوران رفاقت و دوستیشان با یکدیگر در موردی اختلاف پیدا می کنند و نسبت به یکدیگر قهر و دشمنی می کنند، اما زمانی از ابتدا و آغاز دشمنی وجود دارد. شیطان هیچ گاه علاقه و دوستی نسبت به انسان نداشته است، بلکه از روز خلقت آدم، بنای عداوت را گذاشته است.
«و إذ قلنا للملائکه اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس ابی و استکبر و کانَ من الکافرین» (8) و زمانی که فرشتگان را فرمان دادیم که بر آدم سجده و خضوع کنند، همگی سجده کردند جز شیطان که سرباز زد و تکبر ورزید و از کافران گردید.
عجیب این است که گروهی با تمام این هشدارها به این دشمن قسم خورده، به دید یک دوست نگاه می کنند و با او رفاقتی تنگاتنگ دارند.
«و من یکنِ الشیطانُ له قریناً فساء قرینا» (9) و هرکه را شیطان یار و همدم است، بسیار یار و همدم بدی دارد.
دوستی که جز خسارت و بدبختی حاصل دیگری برای انسان در پی ندارد، که یا در این دنیا متوجه خسران خود می شود و یا در آخرت از اشتباه خویش آگاه می گردد، که دیگر کاری برای جبران از دستش برنمی آید. قرآن کریم در سوره ابراهیم می فرماید:
«وعدکم وعدَ الحق و وعدتکم فاخلفتکم و ما کانَ لی علیکم من سلطانٍ الا ان دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا انفسکم» (10) (و شیطان هنگامی که کار تمام می شود به پیروانش می گوید:) خداوند به شما وعده حق داد و من به شما وعده باطل دادم و تخلف نمودم و بر شما تسلطی نداشتم (مجبورتان نکردم)، جز این که دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید بنابراین مرا سرزنش نکنید بلکه خود را مورد سرزنش قرار دهید.
دو گروه متفاوت در برخورد با شیطان
کربلا صحنه دوستی و دشمنی با شیطان است. یک طرف، یاران اباعبدالله الحسین علیه السلام هستند که شیطان بر قلب و دل آنان تسلطی ندارد و طرف دیگر، لشکر کوفه ای که امام حسین علیه السلام می فرماید:
«لقد استحوذ علیکم الشیطان فانساکم ذکرالله العظیم» (11) شیطان بر شما تسلط یافته و خدای بزرگ را از یاد شما برده است.
قرآن کریم می فرماید: مردم از دو حال خارج نیستند:
1- گروهی شیطان بر قلب و دلشان نفوذ می کند:
«هل اُنبئکم علی من تنزلُ الشیاطین» (12) آیا به شما خبرند هم که شیاطین بر چه کسی نازل می شوند؟
و قلب و دل کوفیان جولانگاه شیطان گردید و او نیز با هر روشی، آن هم تا بالاترین حد پستی و لئامت از آنان استفاده و بهره برده است. کوفیان طوری فریب شیطان را خورده اند که گمان می کنند آنان بر حق هستند و سیدالشهداء علیه السلام و یارانش بر طریق باطل قرار دارند.
شب عاشورا امام حسین علیه السلام مشغول قرائت قرآن بود، عده ای از لشکریان کوفه نیز برای بازرسی از اوضاع و احوال سپاه امام پشت خیام می آمدند. یکی از آنان صدای حضرت را که این آیه را می خواند شنید:
«و لا یحسبن الذین کفروا انما نُملی لهم خیرٌ لانفسهم إنما نُملی لهم لیزدادوا إثماً و لهم عذابٌ مهین * ما کان اللهُ لیذر المؤمنین علی ما انتم علیه حتی یمیزالخبیث من الطیب» (13) آنان که کفر ورزیدند، گمان نبرند مهلتی که به آنان می دهیم به نفع آن ها است، بلکه به آنان مهلت می دهیم تا بر گناهان خود بیفزایند و برای آنان عذابی ذلت بار است. خداوند، مؤمنان را با این وضعی که هستند، واگذار نخواهد کرد تا نیک و بد و پاک و ناپاک را از هم جدا سازد.
عبدالله بن سمیر با شنیدن آیه فریاد زد: به خدا سوگند این افراد نیک، ما هستیم که خدا ما را از شما جدا کرده است. بریر جلو آمد و گفت: ای فاسق، خدا تو را در صف ناپاکان قرار داده است. عبدالله بن سمیر از روی استهزاء خنده ای کرد و دشنامی بر بریر داد و از آنجا دور شد (14). و یا عمر بن سعد، وقتی لشکر را برای مقابله با امام حسین علیه السلام آماده می سازد، به آنان مژده ی بهشت را می دهد: «یا خیل الله ارکبی و بالجنه ابشری» (15) ای لشکر خدا! سوار شوید و به بهشت شادمان باشید!!! این شعار را برای جنگ با چه کسی به کار می برد؟ کسی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم او را آقای جوانان بهشت معرفی می نماید.
2- گروهی قلب و دلشان محل نزول فرشتگان خداست:
«إنّ الذین قالوا ربُّنا الله ثمّ استقاموا تتنزلُ علیهم الملائکه» (16) به یقین کسانی که گفتند:پروردگار ما خداوند یگانه است سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می شوند.
یاران امام حسین علیه السلام این چنین هستند، کسانی که در راه خدا و امام زمانشان تحت هر شرایطی ایستادگی نمودند و حتی از مرگ و کشته شدن در این راه هراسی به دل راه ندادند.
در مسیر کربلا سیدالشهداء علیه السلام روی مرکب لحظه ای به خواب رفت و وقتی بیدار شد، فرمود: «قد رأیت هاتفاً یقول انتم تسرعون و المنایا تسرع بکم الی الجنه» در خواب هاتفی را دیدم که می گفت: شما می روید و مرگ، شما را به بهشت، تندتر حرکت می دهد. علی اکبر جلو آمد و عرض کرد: «یا ابه أفلسنا علی الحق؟» آیا ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: چرا پسرم، به خدا قسم ما در راه خدا و حق قدم برمی داریم. علی اکبر عرض کرد: «إذن لا نبالی بالموت» (17) در این صورت باکی از مرگ نیست.
و این جاست که دلیل شیرینی مرگ در ضائقه نوجوانی سیزده ساله مشخص می شود، که چرا قاسم بن الحسین در پاسخ به عمویش که فرمود: «کیف الموت عندک؟» مرگ نزد تو چگونه است؟ عرض کرد: «یا عمّ احلی من العسل» (18) ای عمو از عسل شیرین تر است.
راه چیرگی بر شیطان
چه عواملی سبب عدم نفوذ شیطان بر اصحاب سیدالشهداء علیه السلام است؟ و ما منتظران ظهور حجت خدا عجل الله تعالی فرجه الشریف که آرزوی یاری او و حضور در کنارش را داریم، چگونه می توانیم به این خصلت دست پیدا کنیم؟ آیا می شود به مرحله ای رشد نمود که دیگر شیطان و خدعه های او بر انسان، اثرگذار نباشد؟
رئیس مذهب و مکتب شیعه، حضرت امام جعفرصادق علیه السلام می فرماید: شیطان می گوید همه ی انسان ها را قادر به فریب و نفوذ بر قلب و دلشان هستم، غیر از کسانی که پنج ویژگی را دارا هستند و من تسلطی بر آنان ندارم:
1- نیت درست و توکل بر خدا در تمامی امور
«من اعتصم بالله عن نیته صادقه و اتکل علیه فی جمیع اموره» هرکس با نیت صادق و درست به خدا پناه برد و در همه جا کارهایش به او تکیه کند کسانی که در کارهایشان نیت نیک و خوب دارند، و مقصودشان در کارها دروغ و فریب و ریا نیست.
یکی از مهم ترین اموری که قرآن کریم و پیشوایان دینی ما به آن می پردازند، مسئله ی نیت و هدف از اعمالی است که از انسان سر می زند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:
«إنّما الاعمال بالنیات و لکل امریٍ ما نوی» (19) اعمال مردم تابع نیت های آنان است و سهم هر فرد از عملی که انجام داده آن خیری است که در نظر داشته است.
یعنی این که مهم تر از کاری که انجام می دهیم، نیتی است که برای انجام آن در نظر گرفته ایم. یک کسی از نیازمندان جامعه خود دستگیری می کند و در حد توانش به احوال آنان رسیدگی می نماید و برای انجام این عمل هدفی جز رضایت و خشنودی خداوند ندارد و در مقابل هم فردی همین کار را انجام می دهد، بلکه بیشتر اما به این نیت که دیگران از او تعریف کنند و همه جا او را مورد مدح قرار دهند. کاری که صورت گرفته است یکی است، اما در نیت تفاوت دارد.
زمانی که امام رضا علیه السلام در خراسان بودند، دو نفر که با هم دوستی داشتند، به خراسان آمدند و به محضر امام هشتم علیه السلام وارد شدند. یکی از آن ها عرض کرد: آقاجان حالا که ما از شهر و دیار خود به خدمت شما شرفیاب شدیم، نمازمان را چگونه بخوانیم؟ شکسته یا کامل؟ امام رضا علیه السلام به یکی از آنان فرمود: به تو واجب هست که نمازت را شکسته بخوانی و به دیگری فرمود: اما تو باید نمازت را کامل بخوانی. این دو نفر با تعجب عرض کردند: یابن رسول الله ما هر دو، با هم، در یک روز، از یک جا، به سمت خراسان آمدیم. چطور می شود، یکی از ما نمازش شکسته و دیگری نمازش کامل باشد؟ علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمود: تو نمازت شکسته است، چون به قصد دیدار من به مسافرت آمده ای، ولی دوستت به نیت دیدار مأمون به خراسان آمده و پیش خود گفته است، بعد هم به محضر امام می روم، چون هدف و نیتش از این سفر دیدار حاکم ستمگر است، لذا سفرش سفر معصیت و نمازش کامل است. (20)
انسانی که در کارهایی که از او سر می زند؛ نیتی جز خدا و غیر از خیر و نیکی دارد، شیطان را در کنار خود می بیند. چون هدفی را که خواست شیطان است، دنبال می کند و در مقابل فردی که در همه امور، نیتی درست و خالصانه دارد، روزش و کارهایش را با یاد و نام خدا و با تکیه و امیدواری بر یاری و لطف او آغاز می کند، دیگر شیطان بر او تسلط نمی یابد.
در کربلا تقابل هدف ها و مقاصد است. گروهی که برای به دست آوردن دنیا و گرفتن پول و مقام و غنیمت به جنگ آمده اند و حتی به لباس تن سیدالشهدا علیه السلام به انگشتر دست امام رحم نمی کنند (21) و عده ای که جان خود را در طبق اخلاص، برای مبارزه ی با ظالم و رشد و بقای دین الهی قرار داده اند.
2- یاد خدا در هر حال
«من کثر تسبیحه فی اللیله و نهاره» کسی که شب و روز، بسیار تسبیح خدا گوید.
ما یک ذکر عملی و یک ذکر زبانی داریم. ذکر عملی یعنی این که انسان در کارها و رفتارش خداوند را در نظر بگیرد و از او خصوصاً در مواقع گناه غافل نگردد بلکه از حرام و نافرمانی پروردگار دوری کند. در کنار این یاد عملی، یک یاد و ذکر زبانی نیز وجود دارد و آن این که انسان با زبانش ذکر و یاد خدا را زنده نگه دارد که این کار زمینه ساز پیدایش ذکر عملی می گردد.
زبانی که عادت به بردن نام و صفات خدا کرد، زبانی که مشغول به مدح و تسبیح پروردگار شد، به تدریج از دروغ و تهمت و ناسزا پرهیز می کند و به سوی خداوند گرایش پیدا می نماید. زبانی که از یاد خدا غافل نشد، طبیعتاً به سوی خیر می رود نه این که باعث اذیت و آزار دیگران بشود. لذا رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت عصمت علیهم السلام هم خود دائم مشغول ذکر و تسبیح بودند و هم دیگران را به این کار تشویق و ترغیب می نمودند.
یکی از ذکرهای مورد تأکید قرار گرفته، تسبیحات اربعه است که هر روز در نماز می خوانیم. ابوذر غفاری می گوید: پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم مرا به هفت چیز سفارش نمود که یکی از آن هفت چیز این بود، فرمود: بسیار بگو: «سبحان الله و الحمدالله و لا اله الله و الله اکبر و لا حول و لا قوه الا بالله» (22)
که امام صادق علیه السلام می فرماید: هرکه پس از نماز واجبش قبل از این که از جا بلند شود چهل مرتبه این ذکر را بگوید، هرچه از خداوند بخواهد، به او عطا می کند. (23)
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: شب معراج در بهشت، گروهی از فرشتگان را دیدم که قصری می سازند یک خشت از طلا و یک خشت از نقره، اما گاهی اوقات دست از کار می کشند. گفتم: چرا گاهی دست از کار می کشید عرض کردند: یا رسول الله منتظر مصالح هستیم. گفتم: مصالح از کجا می آید. ملائکه عرض کردند: این قصر برای فرد مؤمنی است در دنیا که مصالحش ذکر سبحان الله و الحمدالله و لا اله الله و الله اکبر است. (24) زبانی که مشغول حمد و تسبیح خداست و از گزند شیطان و نفوذ آن مصون است.
امام سجاد علیه السلام در دعای بیستم صحیفه سجادیه می فرماید:
«اللهم اجعل ما یلقی الشیطان و ما اجری علی لسانی من لفظه فحش او هجر او شتم عرض او شهاده باطل او اغتیاب مؤمن غائب او سب حاضر و ما اشبه ذلک نطقا بالحمد لک» خدایا طوری کن به جای آن چه شیطان بر زبانم جاری می سازد، از فحش و بدگویی و ناسزا، یا گواهی باطل یا غیبت کردن مؤمنی که غایب است و یا دشنام دادن شخصی که حاضر است و مانند این ها سخن در حمد و سپاس تو گویم.
شیطان از زبان ما حداقل شش کار می کشد و کسی که زبانش به ذکر و یاد خدا مشغول بود و تسبیح پروردگار می گفت از نفوذ و تسلط شیطان محفوظ است.
یکی دیگر اذکار که سفارش شده در هر روز سفارش شده است، تسبیح حضرت زهرا علیها السلام می باشد. امام باقر علیه السلام می فرماید:
«ما عبدالله بشی من التمجید افضل من تسبیح فاطمه علیها السلام» (25) خدا به ذکری بهتر و بالاتر از تسبیح حضرت فاطمه علیها السلام مورد پرستش و تمجید قرار نمی گیرد.
لذا امام صادق در مورد این تسبیح می فرماید:
«تسبیح الزهرا علیها السلام فی دبر کل صلاه احب الی من صلاه الف رکعه فی کل یوم» (26) تسبیح فاطمه زهرا علیها السلام بعد از هر نماز واجب، برای من از هزار رکعت نماز در هر روز محبوب تر است.
3- آنچه برای خود می پسندی برای دیگران نیز بپسند
«من رضی لاخیه المؤمن بما یرضاه لنفسه» کسی که برای برادر مؤمنش آن بپسندد که برای خود می پسندد.
یکی از راه هایی که شیطان به قلب انسان نفوذ می کند، آبروی مردم است. غیبت، تهمت، سخن چینی، ناسزا گفتن، کم فروشی،گران فروشی، بی وفایی و ... اگر چنین خصلتی در وجود انسان باشد و دست به هر کاری که دلش می خواهد بزند، در نتیجه شیطان بر او مسلط می گردد. اما اگر هرچه که برای خود خواست برای دیگران نیز پسندید، دیگر دروغ نمی گوید، غیبت و سخن چینی نمی کند، فحش و ناسزا نمی دهد. حقوق دیگران را پایمال نمی گرداند، یعنی همیشه در راه اطاعت از خدا قدم برمی دارد چنین فردی هیچ گاه شیطان نمی تواند در وجودش نفوذ نماید.
4- صبوری در مصیبت
«من لم یجزع علی المصیبه حین تصیبه» کسی که هرگاه مصیبتی به او می رسد بی تابی نمی کند.
این خصوصیت در این معنی نیست که کسی در مصیبت و اندوهی که به او می رسد، در داغی که به واسطه فقدان عزیزانش می بیند، عزاداری نکند، اشک نریزد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وقتی فرزندش ابراهیم از دنیا رفت طوری اشک می ریخت که:
«حتی جرت دموعه علی لحیته» (27) اشک هایش بر محاسنش جاری گشت.
امام حسین علیه السلام بالای سر جوانش حضرت علی اکبر علیه السلام بلند بلند، گریه می کند و صورت به صورتش می گذارد و به ناله و زاری با او وداع می نماید.
بلکه منظور از کلام امام صادق علیه السلام، این است که انسان در هنگام مصیبت و اندوه هم از خداوند غافل نگردد چون گاهی اوقات کسی که مصیبتی می بیند، عنان از کف می دهد، بی طاقتی می کند و خدای ناکرده، کفر می گوید و به خداوند بدبین می شود و این جاست که شیطان به سراغ آدمی می آید و مصیبت و غم را در نظرش بزرگ و لطف و عنایت پروردگارش را کوچک جلوه می دهد و از این راه بر وی نفوذ می کند و مسلط می گردد.
از این رو امام حسین علیه السلام این توصیه را به خواهرش عقیله بنی هاشم، حضرت زینب کبری علیها السلام می کند که خواهرم مصیبت و غم فراوان است سختی و گرفتاری بسیاری وجود دارد اما:
«یا اخیه لا یذهبن حلمک الشیطان» (28) خواهرم شیطان حلم و بردباری تو را نبرد.
یعنی در چنین مواقعی است که ابلیس نقش آفرینی می کند لذا ما می بینیم حضرت زینب علیها السلام با تمام مصائبی که به سرش می آید، در یک نیم روز، هجده مرد محرم خود را به خاک و خون می بیند، سر عزیزش را بر فراز نیزه نظاره می کند، خیمه های سوخته و بچه های یتیم شده و زنان آواره و مسئولیت سنگینی که بر دوشش است اما امام سجاد علیه السلام می فرماید: شب یازدهم دیدم عمه ام زینب علیه السلام نشسته، نماز شب می خواند. (29)
5- راضی به رضای پروردگار
«من رضی بما قسم الله له و لم یهتم لرزقه» (30) کسی که به آن چه خداوند قسمتش کرده خرسند است و غم روزیش را نمی خورد.
کسی که نسبت به خواست خدا، روزی که قرار داده است و قضا و قدری که وجود دارد راضی باشد، تلاشش را انجام دهد، اما راضی باشد به آن چه که خداوند صلاح می داند و برایش قرار می دهد، لذا بالاترین مرحله ی اطاعت در عالم بندگی، خشنودی نسبت به خواست پروردگار است. حضرت صادق علیه السلام می فرماید:
«رأس طاعه الله الرضا بما صنع الله فیما احب العبد و فیما کره» (31) سر آمد فرمانبرداری از خدا، خرسندی به کار اوست، چه خوشایند بنده باشد و چه ناخوشایند او.
و هرکه راضی به خواست و نیت الهی بود، بداند مورد رضایت و خشنودی خداوند که بالاترین درجه در دنیا و آخرت است، دست می یابد. حضرت موسی بن عمران علیه السلام به خداوند عرض کرد:
«یا رب دلنی علی عملٍ اذا انا عملته نلت به رضاک» پروردگارا مرا به کاری راهنمایی کن که هرگاه به آن عمل کنم، خشنودی تو را به دست آورم.
«فأوحی الله الیه: إنّ رضای فی رضاک بقضائی» (32) پس خداوند به او وحی می فرمود: همانا خشنودی من در خرسندی تو به قضای من است.
و یکی از دلایل عدم نفوذ شیطان بر امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش، همین رضایت به خواست خداوند است، سیدالشهداء علیه السلام در خطبه ای قبل از خروج از مکه می فرماید:
«رضا الله رضانا اهل البیت، نصبر علی بلائه و یوفینا اجور الصابرین» (33) ما خاندان رسالت به آن چه موجب رضا و خشنودی حق است، راضی هستیم و در برابر امتحانات و بلاهای او شکیبا و صابریم و خداوند پاداش صابرین را به طور کامل به ما عنایت خواهد کرد.
اگر لشکر کوفه در کربلا اسیر مکر و نیرنگ شیطان می شوند و او در وجودشان نفوذ و بر تمامی اعمال و رفتارشان مسلط می گردد، در عوض کسانی که در کنار فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قرار گرفته اند و با یاد خدا از شیطان دوری می کنند و استوار در راه امام زمانشان ایستادگی می نمایند.
پی نوشت ها:
1. سوره ص آیه 82.
2. مقتل ابی مخنف، ص 228- تاریخ طبری، ج5، ص 426- الکامل فی التاریخ، ج4، ص 63- انساب الاشراف، ج3، ص 188.
3. برخی به اشتباه شمر را برادر حضرت ام البنین علیها السلام و دایی فرزندانش می دانند. بنابراین گفته که این بنوا اختی، این در حالی است که فقط شمر و ام البنین علیها السلام هر دو از یک قبیله هستند و در قبایل عرب رسم بود، مردان نسبت به زنان احساس مسؤولیت و غیرت می کردند لذا آنان را به عنوان خواهر خود مورد خطاب قرار داده و حمایت می نمودند.
4. ارشاد مفید، ج2، ص 131- لهوف، ص 122، تاریخ طبری، ج5، ص 416.
5. کنزالعمال، ج1،ص 143- مجموعه ورام، ج1، ص 96.
6. سوره اسراء، آیه 53.
7. سوره بقره، آیه 168.
8. سوره بقره، آیه 34.
9. سوره نساء، آیه 38.
10. سوره ابراهیم، آیه 22.
11. مقتل خوارزمی، ج1، ص 253.
12. سوره شعراء،آیه 221.
13. سوره ی آل عمران، آیات 179 و 178.
14. ارشاد مفید، ج2، ص 140- مقتل ابی مخنف، ص 214.
15. ارشاد مفید، ج2، ص 131- بحارالانوار، ج44، ص 391- تاریخ طبری، ج5، ص 416.
16. سوره فصلت، آیه 30.
17. لهوف، ص 98- ارشاد مفید، ج2، ص 120- مقتل خوارزمی،ج1، ص 226- تاریخ طبری، ج6، ص 251.
18. نفس المهموم، ص 230.
19. کنزالعمال، 7272.
20. الحیاه، ج1،ص 242- مسند امام رضا، ج2، ص 191- جواهر بحث صلاه.
21. سیدبن طاووس نقل می فرماید: اسحاق بن حوبه حضری، لباس امام را به غارت برد که وقتی پوشید، بیماری برص گرفت و تمام موهای بدنش ریخت بحر بن کعب تیمی، شلوار حضرت را برد و زمین گیر و از دو پا فلج گردید. انگشترش را بجدل بن سلیم کلبی برداشت که انگشت حضرت را با انگشتر قطع کرد و... لهوف، ص 174.
22. ارشاد القلوب، ج1، ص 74.
23. امالی صدوق، ص 183م 34.
24. ارشاد القلوب، ج1، ص 85.
25. الکافی، ج3، ص 343.
26. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 163.
27. امالی طوسی، ص 388.
28. لهوف، ص 114- ارشاد، ج2، ص 138.
29. زینب اکبری، ص 58.
30. الخصال، ص 285.
31. بحارالانوار، ج17، ص 139.
32. بحارالانوار، ج78، ص 81.
33. لهوف، ص 88، مقتل خوارزمی، ج2، ص 5- مثیرالاحزان، ص 21.
منبع: صادقی واعظ، علیرضا، نهضت حسینی، جامعه مهدوی (10 سخنرانی پژوهشی)، قم: انتشارات کتاب سعدی، چاپ اول پائیز 1389.
پاسخ دهید