تبلیغات

روضه ی امام باقر علیه السلام

روضه ی امام باقر علیه السلام

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا جَعْفَرٍ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الْباقِرُ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بکَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا، یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ.

 من پنجمین ولی خداوند قادرم

 من پنجمین ولی خداوند قادرم

همنام مصطفی و ملقب به باقرم

گنجینه ی علوم الهی است سینه ام

از نسل سفره دار کریم مدینه ام

مشهور شهرم و کرم ابراز می کنم

با یک نظر ز کار گره باز می کنم

ای گرفتارها،مریض دارها،سفره ی امام باقر همیشه تو مدینه پهن بوده،سجیّت این خانواده کرم ِ،عادتشون احسان ِ،لذا امشب بگو آقاجان:مارو کنار بقیعت جا بده،میدونم امشب گریه کن نداری،غریب تر از همیشه ی مدینه ای،مدینه خصوصاًشب ها کنار بقیع، اونایی که رفتند می دونند الان نه یه شمعی،چراغی. آقاجان مارو یه صدا بزن کنار بقیعت امشب،ما هم یه گوشه ای برای خودمون گریه کنیم.مولای من:

بانی روضه های غروب منا منم

دلت بره صحرای منا و عرفات،فردا دیگه حاجی ها کم کم به طرف عرفات و منا حرکت می کنند، امام باقر دل من و تو رو با خودش می بره.

بانی روضه های غروب منا منم

پرچم به دوش ماتم کرببلا منم

من شاهد مصیبت عظمای عالمم

من شاهد غریبی آقای عالمم

عاقبت آه کشیـدم نفس آخر را

چقدر آقا امام باقر این خاطرات کربلا مدام مقابل چشمش بود،مثل باباش زین العابدین مرتب برا حسین و کربلا گریه می کرد،

می سوخت بین تب تن بابا به خیمه ها

صد بار قلب مضطرم آتش گرفت و سوخت 

هنگامه ی غروب که غارت شروع شد

هر کس که بود در حرم آتش گرفت و سوخت

یک زن نمانده بود که شعله به تن نداشت

چادر نماز مادرم آتش گرفت و سوخت

خنده دگر ندید کسی بر لب رباب

تا جای خواب اصغرم آتش گرفت و سوخت

در کوفه تا که رأس حسین شهید را 

دیدم به نیزه ، حنجرم آتش گرفت و سوخت

آتش به جان آل پیمبر شد آشنا...

از آن زمان که مادرم آتش گرفت و سوخت...

 

 

پاسخ دهید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...