تبلیغات

وفاداری در نهضت حسینی

وفاداری در نهضت حسینی

نویسنده: علیرضا صادقی واعظ

یکی از خصوصیات مهم و اساسی یاران سیدالشهداء علیه السلام، که آنان را با بسیاری از یاران پیامبران و ائمه اطهار علیهم السلام متمایز می کند، صفت وفاداری و پایبندی به عهد و پیمان است.
امام حسین علیه السلام، شب عاشورا در میان تمامی صفات خوب و پسندیده ای که در یارانش وجود داشت، این تاج افتخار را بر سرشان گذارد و فرمود:
«فإنی لا اعلم اصحاباً اوفی و لا خیراً من اصحابی» (1) همانا من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود سراغ ندارم.

شب عاشورا، شب تعارف و تعریف و تمجید بی جا نیست، امام نیز تحت تأثیر احساسات قرار نمی گیرد، بلکه خصلت وفای به عهد در وجود تک تک اصحاب اباعبدالله علیه السلام جلوه گری می کند و این مطلب را به من و تویی که در مکتب امام حسین علیه السلام برای یاری صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف درس می گیریم، یاد می دهد که یکی از ضروری ترین امتیازات و ویژگی هایی که باید در راه یاری حجه بن الحسن علیه السلام بدست بیاوریم، وفاداری و پایبندی به حرف و قول و عهدی است که می بندیم.

در ادامه بخوانید...

مؤمن کیست؟

قرآن کریم در سوره ی مؤمنون چند ویژگی را برای افراد با ایمان معرفی می کند:
1- «الذین هُم فی صلاتهم خاشعون» (2) آنان که در نمازشان خاضع و خاشع هستند.
خضوع و خشوع دارند یعنی چه؟ یعنی مؤمن حضور قلب دارد، یعنی همه ی حواسش در نماز هست، یعنی چشمش به تلویزیون و گوشش به حرف دیگران و ذهنش مشغول فکر دیگری نیست؛ بلکه تماماً در نماز هست. این شعر حال بعضی از ما رو به خوبی بیان می کند:
در نمازی یا که دعوا می کنی ... یا که نان و آب پیدا می کنی
وقتی می ایستیم و می گوییم الله اکبر، بسم الله الرحمن الرحیم، همه جا هستیم غیر از نماز و علت خیلی از شکیات در نماز همین حواس پرتی پریشان حالی یا بهتر بگوییم عدم حضور قلب در نماز است.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام وضو می گیرد، رنگ صورتش تغییر می کند، آماده ی نماز می شود، بدنش می لرزد. عرض کردند آقا دو رکعت نماز که این رنگ پریدگی و لرزیدن را ندارد. حضرت فرمود: هنگام ادای امانت رسیده است. من نمی دانم این امانت را درست تحویل می دهم یا نه؟ (3)
ما گاهی اوقات فراموش می کنیم در برابر چه کسی می ایستیم و سخن می گوییم، اما انسان های با ایمان کسانی هستند که در نماز حضور قلب و خشوع دارند.


2- «و الذین هُم عن اللغوِ معرضونَ» آنان که از لغو و بیهودگی رویگردانند.
اهل حرف بیهوده و باطل نیستند، هر حرفی را به زبان نمی آوردند، دست به هر کاری نمی زنند، دور هم که جمع می شوند نُقل مجلس شان غیبت و تهمت و مسخره کردن دیگران و سخنان عبث و لغو نیست. ما یک سری جلسات و دور هم نشینی هایی را داریم که امام صادق علیه السلام در حقشان دعا می کند، مفضل که از دوستداران اهل بیت است می گوید: روزی خدمت امام ششم مشرف شدم حضرت فرمودند: مفضل از احوال شیعیان ما چه خبر داری؟ آیا به ملاقات و دیدار یکدیگر می روند؟ عرض کردم: بله یابن رسول الله با هم مرتبط هستند و دور هم جمع می شوند. امام فرمودند: وقتی کنار هم هستند از چه مسائلی با هم گفت و گو می کنند. عرض کردم: آقا معمولاً از خصوصیات و فضایل اهل بیت علیهم السلام، از سخنان و احادیث شما خاندان رسالت صحبت می کنند. وقتی این چنین گفتم امام صادق علیه السلام فرمود:
«رحمَ اللهُ من احیا امْرنا» (4) خدا رحمت کند کسی را که یاد و سخنان ما را زنده نگه می دارد.
3- «و الذینَ همْ للزکاهِ فاعلون» (5) آنان که زکات مال خود را می پردازند.
افراد مؤمن هم حقوق شرعی خویش را پرداخت می کنند، هم به فکر زندگی و آسایش خود و خانواده هایشان هستند و هم نسبت به نیازمندان جامعه احساس مسئولیت می کنند.
4- «و الذین هم لفُروجهم حافظونَ» (6) آن ها که دامان خود را از آلوده شدن حفظ می کنند.
مؤمن پاک دامن است، مؤمن اهل گناه و پرده دری نیست، بلکه همیشه و همه جا عفیف است.
5- «و الذین هُم لاماناتهم و عهدهم راعون» (7) آنان که به امانت ها و عهد و پیمان خود کاملاً وفا می کنند.
آدم با ایمان به قولی که می دهد، عهدی که می بندد، حرفی که می زند پایبند است و بی وفایی نمی کند، عهدشکنی نمی کند، بلکه در هر حال و شرایطی وفادار است.

 

تفاوت مؤمن و منافق در وفای به عهد است

در کربلا عده ای تحت هر شرایطی پایبند به عهد و پیمانی که با امام زمان خویش بسته بودند، ماندند و گروهی به راحتی و بدون هیچ شرمندگی تمام حرف ها و بیعت های خود را به دست فراموشی سپردند.
لذا امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:
«من دلائلِ الایمان الوفاء بالعهد» از نشانه های ایمان وفای به عهد است.
مؤمن باوفا است، به قول و قرارش پایبند است و در مقابل انسان بی ایمان و منافق، بی وفا و پیمان شکن است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یکی از سه نشانه ای را که برای انسان منافق معرفی می کند بی وفایی است، پیامبر اعظم علیه السلام می فرماید:
«من إذا وعد اخلف» (8) منافق هرگاه وعده ای می دهد تخلف می کند.

 

کوفیان بی وفا

در میان هزاران نامه ای که از طرف کوفیان برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام فرستاده شد، هانی بن هانی و سعید بن عبدالله حنفی هم وقتی محضر امام رسیدند نامه ای بدین مضمون خدمت حضرت تقدیم کردند:
«اما بعد فإن الناس ینتظرونک لا رأی لهم غیرک فالعجل العجل یا ابن رسول الله فقد اخضر الجناب و أینعت الثمار و أعشبت الارض و اورقت الاشجار فأقدم علینا إذا شئت فإنما تقدم علی جند مجنده لک و السلام علیک و رحمه الله و برکاته» ای فرزند رسول خدا، هرچه زودتر به نزد ما بیایید که مردم در انتظار شما هستند و فکر و اندیشه ای غیر از شما ندارند. پس بشتاب، بشتاب تا هرچه زودتر پیش ما بیایید، که باغ ها سرسبز و میوه ها رسیده اند، بوستان ها پر از گیاه و درخت ها پر برگ است، اگر مایل باشید که به سوی ما بیایید، لشکری بسیار مجهز برای یاری شما آماده اند.
اباعبدالله علیه السلام از هانی و سعید پرسیدند: چه کسانی این نامه را نوشته اند؟ عرض کردند: آقا، شبث بن ربعی، عمرو بن حجاج، حجار بن ابجر، یزید بن حارث و... (9) و شما بیایید این مدعیان یاری امام حسین علیه السلام، آن هم با این اظهار علاقه و وفاداری شدید را به فاصله دو، سه ماه در کربلا و در مقام عمل ببینید.
روز عاشورا را در اولین خطبه ای که عزیز زهرا علیها السلام برابر لشکر کوفه ایستاد و ایراد کرد، فریاد زد:
«یا شبث بن ربعی یا حجار بن ابحر یا قیس بن الاشعث یا یزید بن الحارث أ لم تکتبوا إلی ان قد اینعت الثمار و اخضر الجنات و إنما تقدم علی جند لک مجند» (10) ای شبعث بن ربعی و ای حجار بن ابجر، قیس بن اشعث وای یزید بن الحارث آیا شما به من نامه ننوشتید که میوه ها رسیده و باغ ها سرسبز شده و تو بر لشگری که آماده ی یاریت هست وارد خواهی شد؟
شما مدعیان یاری امروز در لشکر کوفه مقابل حسین بن علی علیه السلام چه می کنید؟!

 

وفاداری حتی با دشمن

وفای به عهد یکی از مسائل مهم و اساسی است که همیشه مورد تأکید اولیای اسلام قرار گرفته است. حضرت علی علیه السلام در نامه ای که به عهدنامه مالک اشتر معروف است، این نکته ی مهم و ضروری را گوشزد می کند که:
«إن عقدت بینک و بین عدوک عقده أو ألبسته منک ذمه فحظ عهدک بالوفاء؛ فإنه لیس من فرائض الله شیء الناس أشد علیه اجتماعا مع تفریق اهوائهم و تشتیت آرائهم من تعظیم الوفاء بالعهود» (11) اگر پیمانی بین تو و دشمنت منعقد گردید، یا در پناه خود او را امان دادی به عهد خویش وفادار باش، چون هیچ یک از واجبات الهی مانند وفای به عهد نیست که همه ی مردم جهان با تمام اختلاف افکار و تمایلاتی که دارند، در آن اتفاق نظر دارند و محترم شمرده می شود.
و وجه تمایز هفتاد و دو تن یاران سیدالشهداء علیه السلام با خیل عظیم لشکریان کوفه در وجود و یا عدم این خصلت است.

 

یاران سیدالشهداء علیه السلام برتر از اصحاب انبیاء

حبیب بن مظاهر، این پیر غلام امام حسین علیه السلام، وقتی به میدان آمد این رجز را خواند:
«انتم اعد عدة و اکثروا ... و نحن اوفی منکم و اصبروا» (12) آی لشکر کوفه، می دانید فرق ما با شما چیست؟ شما هم تعدادتان چند برابر ما هست و هم سلاح و تجهیزات بیشتری نسبت به ما دارید، اما تفاوت ما با شما در تعداد و سلاح نیست، بلکه ما صبر وفاداریمان از شما بیشتر است.

و این ادعایی نیست که صرفاً برای رجز خواندن و ایجاد دلهره در بین دشمن به کار برود و بلکه حرفی است که در میدان عمل به اثبات رسیده است.
وقتی خداوند به موسی بن عمران دستور داد تا به همراه بنی اسرائیل به جنگ با عمالقه بروند، بنی اسرائیل به محض این که از احوالات و قدرت عمالقه با خبر شدند، سرباز زدند. گفتند: موسی تو با پروردگار خودت برو و با آنان بجنگید اگر پیروز شدید، آن وقت ما می آییم (13). در جنگ احد تا وقتی مشرکین از پشت کوه حمله ی مجدد می کردند و شیطان فریاد زد: الا ان محمداً قد قتل مسلمانان پا به فرار گذاشتند و میدان جنگ را به دشمن واگذار کردند (14).

 

وفاداری نسبت به امام تا پای جان

در مقابل یاران سیدالشهدا علیه السلام با آن که می دانستند، همگی کشته می شوند و به شهادت می رسند، اما یک لحظه دست از اسلام و امام خود برنداشتند و پای عهد و پیمان خود ایستادند.
امام حسین علیه السلام شب عاشورا، شک و تردید را از میان برد و خیال همه را راحت کرد، حضرت فرمود:
«یا قوم انی غداً اقتل و تقتلون کلکم معی و لا یبقی منکم واحد» (15) ای مردم من و همه ی افرادی که با من هستید، کشته می شوید و هیچ یک از شما باقی نمی ماند.
و حتی این کلام امام در وفاداری آنان ایجاد تردید و تزلزل نکرد، لذا در کربلا و روز عاشورا آخرین کسی که به شهادت می رسد حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام است. یعنی تا اصحاب امام بودند، اجازه ندادند گزندی به امام زمانشان برسد و جان خود را در راه خدا و امامشان فدا کردند.
شستم از اشک و بخون رنگ و جلایش دادم ... صورت عشق نبد ورنه باین زیبایی

 

چگونه در راه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وفادار باشیم؟

حالا که متوجه شدیم یکی از مهم ترین ویژگی های هفتاد و دو تن حماسه سازان کربلا وفاداری و پایبندی به عهد است. چه کنیم تا ما هم مانند کربلائیان، نسبت به وجود مقدس حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف وفادار باشیم و عهدشکن نباشیم؟ صفتی که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف عدم وجود آن در میان منتظرانش را دلیل غیبت خود معرفی می کند. حضرت در نامه مفصلی به شیخ مفید می فرماید:
«و لو أن أشیاعنا وفقهم الله لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا» (16) اگر شیعیان ما که خداوند به اطاعت خود موفقشان بدارد، با اجتماع دل ها به عهد خود وفادار بودند برکت دیدار ما از آنان به تأخیر نمی افتاد.
چگونه از مکتب سیدالشهداء علیه السلام درس وفاداری در رکاب صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را یاد بگیرم؟ یاد بگیریم مانند کوفیان عهدشکن نباشیم قرآن که کتاب هدایت است راه درست را به همه تشنگان حقیقت به وضوح نشان می دهد.
هر انسان مسلمانی با سه دسته و گروه عهد و پیمان بسته است و اگر بخواهد خصلت وفای به عهد را دارا باشد و به سعادتمندی دنیا و آخرت برسد، باید به این سه قولی که داده است پایبند باشد.

 

1- پای بندی به عهد با پروردگار

قرآن کریم می فرماید:
«و اوفوا بعهد الله إذا عاهدْتم» (17) و به عهد خداوند، وقتی که پیمان بستید، وفا کنید.
اولین قولی که دادیم و باید به آن عمل کنیم، عهدی است که با پروردگار عالم بستیم. ما با خدا پیمان بستیم؟ چه قولی به خداوند دادیم؟ به چه عهدی باید وفا کنیم؟ خداوند در سوره یس می فرماید:
«الم اعهد الیکم یا بنی آدم انْ لا تعبدوا الشیطان» (18) آیا با شما عهد نکردم، ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید.
قول ندادیم که سراغ شیطان نرویم، عهد نبستیم که فقط در چارچوب اطاعت خدا قدم برداریم و مطیع شیطان و هوای نفس نباشیم، من و شما روزی ده مرتبه حداقل در نمازهای واجب می گوییم:
«ایاکَ نعبدُ و ایاکَ نستعینُ» (19) فقط تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم.
اما حقیقتاً نشده در یک جایی هم خدا را فراموش کرده باشیم و پیروی شیطان را کرده باشیم؟! اولین عهدی که باید به آن وفا کنیم، عهد و پیمان با خدا است.
بعضی از مردم می گویند ما با خدا قهر هستیم. حاج آقا ما دیگر با خدا کاری نداریم. چرا؟ مگر چی شده که اینطور برای خداوند خط و نشان می کشید؟ می گویند چون خدا به حرف ما گوش نمی دهد! دعا می کنم مستجاب نمی شود. حاجتی طلب می کنم برآورده نمی شود. این یعنی خدا ما را نمی خواهد، فراموشمان کرده است. نه عزیزان من اشتباه می کنیم خدا هیچ وقت بندگان خودش را فراموش نمی کند.
علت عدم استجابت دعا و برآورده شدن حاجات و یا هر مسئله دیگری به خود ما برمی گردد نه خداوند. مگر در دعای کمیل نمی خوانیم:
«اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل النقم : بار الها بیامرز بر من گناهانی را که بدبختی ها و سختی را نازل می کند
اللهم اغفر لی الذنوب التی تغیرالنعم : بارالها بیامرز بر من گناهانی را که نعمت ها را تغییر می دهد
اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعاء : بارالها بیامرز بر من گناهانی را که مانع اجابت دعا می شوند»
این گناهان ما، نافرمانی های ما، عهدشکنی های ما هست که باعث این امور می شود. شاید زیاد برای شما اتفاق می افتد فرزندانتان را در موردی امر یا نهی می کنید، اگر توجه نکنند چند بار دیگر سفارش و تأکید می کنید، وقتی می بینید اثری ندارد رهایش می کنید. زمان می گذرد تا بالاخره به شما نیازی پیدا می کنند، حالا که سراغتان آمدند برای این که متوجه خطا و اشتباهشان کنید، معطلشان می کنید، به این زودی ها جوابشان را نمی دهید و زمانی که علت این بی محلی ها را جویا می شوند، می گویید مگر تو به حرف ما گوش کردی، مگر به خواسته ما توجه کردی که ما هم الآن به خواسته ی تو اهمیت بدهیم خداوند هم جواب سؤال ما را به خوبی می دهد.
«اوفوا بعهدی اوفِ‌ بعهدکم» (20) به عهد من وفا کنید تا من هم به عهد و پیمان شما وفا نمایم.
لشکر کوفه اگر پیمان شکن و بی وفا در تاریخ معرفی می شود، چون قبل از هر چیز عهد و پیمان خود با خدا را فراموش کردند و زیر پا گذاشتند.
امام حسین علیه السلام در روز عاشورا یکی از دلایل انحراف کوفیان را این گونه معرفی می کند:
«لقد استحوذ علیکم الشیطان فانساکم ذکرالله العظیم» (21) شیطان بر شما مسلط شده و خدای بزرگ را از یاد شما برده است.

 

2- وفای با مردم

دومین پیمانی که قرآن کریم معرفی می کند قولی است که به مردم می دهیم.
«و أوفوا بالعهدِ إنّ العهد کانَ مسؤولاً» (22) و به عهد خود وفا کنید زیرا از عهد و پیمان سؤال خواهد شد.
یکی از حقوقی که فردای قیامت از همه بندگان پرسیده می شود و همگی موظف به پاسخگویی هستند، حق الناس است. حقی که مردم به گردن شخص دارند و یکی از انواع حق الناس ها، وفای به عهدی است که با مردم بسته شده است. اگر به دیگران قولی دادی، وعده ای کردی، حرفی زدی، نزن زیر همه چیز و بگو به من مربوط نیست. فردای محشر جلوی تک تک ما را می گیرند و از همین قول و وعده ها سوال می کنند. یکی از دغدغه های طول عمر و رسالت پیغمبر خدا، متعهد شدن مردم به وعده ها و عهدهایی که می بستند بود. لذا در حدیثی فرمود، شش چیز را به من قول انجامش را بدهید من هم در مقابل بهشت را برای شما تضمین می کنم. که یکی از آن شش عملی که پاداش انجامش بهشت هست، حضرت فرمود:

«اذا وعدتم فلا تخلفوا» (23) زمانی که وعده ای دادید، قول و قراری گذاشتید، تخلف نکنید و به عهد و وعده ی خودتان با دیگران عمل کنید.

پاسخ دهید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...