تبلیغات

اشعار شب 23 ماه مبارک رمضان

اشعار شب 23 ماه مبارک رمضان

ای اشک‎ها! بریزید؛ امشب سحر ندارد!

ای قلب‎ها! بسوزید؛ زینب پدر ندارد

ای ابرها! بگریید، ای سنگ‎ها بنالید

کامشب علی، سرش را از خواب بر ندارد

بر نسخه‎ی طبیبان‎ دیگر چه احتیاجی؟

بر زخم فرق مولا، دارو اثر ندارد!

بهر علی اعلیٰ از نیمه‎های امشب

شیرازه‎ای کتاب دیوار و در ندارد

زینب به گریه گفتا: «مادر به خانه برگرد»

خاموش گشته شمع و پروانه پر ندارد

مادر! بیا حسن را از روی نعش بابابردار

چون که بابا تابی دگر ندارد

از دیده‎ی حسینت سیلاب خون روان است

چون آسمان عمرش شمس و قمر ندارد

گویید پیرزن را بهر تهیه‎ی نان

بهر علی تنوری دیگر شرر ندارد

****

بیابان نجف را غم گرفته

در آنجا فاطمه ماتم گرفته

دوباره داغ زینب گشته تازه

که شب از خانه بیرون شد جنازه

بشر را رهنما، حق را ولی کو؟

بپرسید از حسن قبر علی کو؟

*****

بیا به کوفه‎ی ماتم‎زده سری بزنیم

گشوده بال و به عشق علی پری بزنیم

سه شب شده که بود خانه‎ی علی تاریک

بیا به خانه‎ی مولایمان سری بزنیم

کسی به زینب او تسلیت نمی‎گوید

به خانه‎اش پی تسکین او دری بزنیم

بود چو باز، در خانه‎ی علی، شب قدر

کجا سزد، در درگاه دیگری بزنیم؟!

پاسخ دهید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...