تبلیغات

متن روضه شب ضربت خوردن امام علی علیه السلام

متن روضه شب ضربت خوردن امام علی علیه السلام

گفتم بیا که با من دل خسته سر کنی

حقش نبود دختر خود خونجگر کنی

شرمنده ام ، زطرز پذیرایی ام مکن

افطار خویش را ز چه رو مختصر کنی؟

اصرار من به ماندن تو فایده نداشت

تو می روی که قصد نماز سحر کنی

اینقدر با نگاه خودت آتشم مزن

قصد تو چیست ؟ اینکه مرا شعله ور کنی!!.

هر شب خونه ی یکی از بچه هاش می رفت،امشب اومد خونه ی دخترش،میگه بابام از غروب، بی قرار بود؛هی می رفت تو صحن حیاط،آسمون رو نگاه میکرد،نمازش رو خوند،سفره براش پهن کردن،بابام پیر شده،دیگه گفتم نان جو نذارم،یه مقدار شیر براش گذاشتم،بابامه باید پذیرایی کنم،مقداری نمک هم گذاشتم،دیدم بابام سر سفره،داره گریه میکنه،دعا خوند بعد یه نگاهی به صورت من کرد، دخترم تا حالا کی دیدی،بابات سر سفره ای بنشینه،دو دو خورشت باشه،گفتم:چشم بابا، دست بردم نمک رو بردارم،یه وقت دستم رو آروم گرفت،گفت:جان بابا اون شیر رو بردار...

امیرالمومنین علیه السلام قصد مسجد کرده بود . حالت عجیبی داشت . صحبت های عجیبی میکرد . ام کلثوم نگران و مضطرب شده بود . حرف دلش این بود :ای کاش امروز پدرم به مسجد نرود !حس میکنم اتفاقی میخواهد بیفتد ...موقعی که میخواست ات از در خانه بیرون برود قلاب در به کمربند علی (ع) گیر کرد . گویا در خانه هم میگوید :علی جان !امروز به مسجد نرو !مرغابی ها دور حضرت را گرفته بودند . گویا آنها هم میگفتند :علی جان !امروز به مسجد نرو !مولا جان فقط امروز را به خانه بمان و نماز بخوان !.. .

اینطور مواقع بی مادر ها یاد مادر می افتند که ای کاش مادرمان بود...

حیف جای مادرم خالی است ورنه ای پدر

شک ندارم راه مسجد رفتنت را می گرفت

یه بار این طوری کرده دیگه،مگه ندید داشت می بردنش،گفت:فضه کاری نداشته باش،تو بچه رو جمع کن من رفتم.

چادرش را بر کمر می بست و بین کوچه ها

پا برهنه می دوید و دامنت را می گرفت

امان زلحظه ای که منادی بین زمین وآسمان صدا زد:«تهذمت والله اُرکان الهدی ،وانفصمت عروة الوثقی ،قتل ابن عم المصطفی ،قتل علی المرتضی»

به خدا سوگند!ارکان هدایت درهم فرو ریخت ورشته ی مستحکم الهی از هم گسست .پسر عموی مصطفی کشته شد!علی مرتضی کشته شد!.

آسمان از غم گریبان چاک کن/ فاطمه دستی برون از خاک کن

همسرت افتاده در محراب خون/ بادودستت از رخش خون پاک کن

بدن غرق به خون مولا دارند میارن، حسنین زیر بازوانش را گرفتند.

وارد کوچه شدند.(مسیر مسجد کوفه تا خونه چیزی نیست)

صدا زد:

بذارید خودم برم دستامو هیچ کس نگیره

اگه این جوری منو ببینه زینب می میره

نمی خوام دق بکنه وقتی که این در وا میشه

اگه زینب بمیره حسین من تنها میشه

اگه زینب بمیره کی سپره بلا میشه

کی میاد تو کربلا هم ناله ی زهرا بشه

باید اون عمل کنه وصیتای مادرو

کی میخواد تو کربلا ببوسه جای خنجرو

اگه زینب نباشه نمی مونه از ما نشون

توی خیمه میسوزه رقیه ی سه سالمون

پاسخ دهید

1 نظر

محدثه نظری  ۱۴۰۳/۰۱/۱۲ - ۰۳:۰۴:۱۳

الهی خیر ببینید