روضه شب 19 ماه مبارک رمضان
خدایا مشکل از کار من مشکل گشا وا کن
بُوَد درمان من زهرا ، مرا مهمان زهرا کن
اجل از بعد زهرا منتظر بودم که برگردی
بیا امشب علی را بین شهر کوفه پیدا کن
من از تو یاد دارم فاطمه اجل وفاتی را
بیا مرگ مرا ازحق به جای من تمنا کن
امیر المومنین (ع) بیست و پنج سال ،خار در چشم و استخوان در گلو داشت .میدانی این حرف یعنی چه ؟کسی که خار در چشم دارد یکسره چشمانش نمناک و اشک آلود است . علی هم اینچنین بود ؛چرا که هر وقت چشمانش را باز میکرد میدید چگونه این مردم با دخت پیامبر رفتار کردند چگونه به همسرش تازیانه زدند؛ غلاف شمشیر زدند سیلی زدند ..خار در چشم داشت اما این که استخوان در گلو داشت یعنی چه؟ کسی که استخوان در گلو دارد نمی تواند حرف بزند . امیرالمومنین (ع) هم نمی توانست حرف بزند؛شکایت ها در دل داشت اما مامور به صبر و سکوت بود . حرفهایش را فقط با چاه میزد. با چاه درد دل میکرد : ای چاه ! این مردم قدر فاطمه را نشناختند. ای چاه !این مردم لیاقت فاطمه را نداشتند ای چاه ! این مردم مرا هم بی فاطمه کردند...
الا ای چاه یارم را گرفتند
گلم باغم بهارم را گرفتند
میان کوچه ها با ضرب سیلی
همه دارو ندارم را گرفتند
پاسخ دهید