دعا با زبان غیر!
عالم محقق شیخ توسیر کانى فرمود:اوایل جوانى که در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم: امر معیشت و زندگى بر من سخت مى گذشت: بنا گذاشتم فقط به قصد دعا براى توسعه حال به کربلامشرف شوم.ابتداء که وارد شدم: شب را خوابیدم: در حالى که هنوز به حرم حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) مشرف نشده بودم در خواب به حضور حضرت بقیه الله ارواحنافداه رسیدم: حضرت فرمودند: فلانى دعا کن: عرض کردم: مولاجان: من فقط به قصد دعا کردن مشرف شده ام.حضرت حضرت فرمودند: این جا بالاى سر است دعا کن. من دست به دعا برداشتم وبا تضرع وزارى دعا کردم.حضرت فرمودند:نشد.دوباره بهتر از اول مشغول به دعا کردن شدم.بار دیگر حضرت فرمودند: نشد.مرتبه سوم: به جد جهد آنگونه که که بلد بودم: در دعا اصرار نمودم.باز حضرت فرمودند:نشد.در اینجا من عاجز شدم وعرض کردم: آقا جان دعا کردن وکالت برادر هست یا نه؟حضرت فرمودند: بله هست.عرض کردم: من شما را وکیل کردم که براى من دعا بفرمائید.حضرت فرمود: خیلى خوب:اینجا حضرت دست به دعا برداشتند براى من دعا کردند، ومن در اینجا از خواب بیدار شدم.چون به نجف اشرف برگشتم: شخص تاجرى از اهل توسیرکان: که ساکن تهران بود، به زیارت عتبات مشرف گردید وبه حضور مبارک حجه الاسلام میرزاى رشتى علیه الرحمه رسید وچون شیخ حسن توسیرکانى از شاگردان مبرز ایشان بود، به همین جهت مرحوم میرزاى رشتى توصیف او را از نزد تاجر توسیرکانى بسیار نمودند وبالاخره فرمودند: دختر را به اوبده حاجى تاجر فورا قبول کرد پس از چند روز جناب شیخ حسن: صاحب عیال وثروت وخانه وزندگى گردید.
عبرى الحسان: ج 1، ص 97، یا کتاب خلاصه عبقرى: ص 292.
پاسخ دهید