تبلیغات

ابلیس و جوان

ابلیس و جوان

 
ابلیس شبی رفت به بالین جوانی

      آراسته با شکل مهیبی سر و بر را

      گفتا که منم مرگ اگر خواهی زنهار

      باید بگزینی تو یکی زین سه خطر را

      یا آن پدر پیر خودت را بکشی زار

      یا بشکنی از خواهر خود سینه و سر را

      یا خود زمی ناب بنوشی دوسه ساغر

      تا آن که بپوشم ز هلاک تو نظر را

      لرزید از این بیم جوان برخود و جاداشت

      کز مرگ فتد لرزه به تن ضیغم نر را

      گفتا که نکنم با پدر و خواهرم این کار

      لیکن به می از خویش کنم دفع ضرر را

      جامی دوسه می خورد چو شد چیره زمستی

      هم خواهر خود را زد و هم کشت پدر را

      ای کاش شود خشک بن تاک و خداوند

      زین مایه شر حفظ کند نوع بشر را

پاسخ دهید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...