اشعار دوبیتی(سری دوم ) در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
چرا مثل خزان زردی تو زهرا
هم آغوش غم و دردی تو زهرا
تو زن بودی ولی پای ولایت
به حق ، مردانگی کردی تو زهرا
ادامه را ببینید....
چرا مثل خزان زردی تو زهرا
هم آغوش غم و دردی تو زهرا
تو زن بودی ولی پای ولایت
به حق ، مردانگی کردی تو زهرا
*****
همیشه بر لبش آهی نهان داشت
به روی پیکرش رنگین کمان داشت
کفن را باز کرد و مادری کرد
هنوز هم بازوی زهرا توان داشت
*****
هرجا که عزا بر من مظلومه گرفتند
ساکت منشینید حسین و حسن آنجاست
اینقدر پی قبر من زار نگردید
هرجا دلتان میشکند قبر من آنجاست
*****
ای ماه متاب آفتاب است اینجا
آئینه ی جانِ بوتراب است اینجا
آهسته گذر کن از شبستان بقیع
آرام دل علی به خواب است اینجا
*****
دانی که چرا سرشک مأنوس علیست؟
یا آه چـــــرا به سینه محبوس علیست؟
یــک مـــــرد نبـــــود تا بگــــوید نامـــرد
این زن کـه تو میزنیش ناموس علیست
*****
اشکان دو چشمان ترم چون دریاست
امسال تمام روزیم از زهراست
از بوی تنور فاطمه فهمیدم
سالی که نکوست ازبهارش پیداست
*****
دست اسلام را چرا بستید/فاتح بدر و خیبر است این مرد
یادتان رفته درب خیبر را/با همین دستها شکست این مرد
*****
یادتان رفته در حنین و اُحد
ذوالفقار گره گشایی داشت
یادتان رفته تا همین دیروز
در مدینه برو بیایی داشت
*****
شرمتان
باد ناجوانمردان
نکشیدش چنین غریبانه
اسدالغالب است ، میجنگد
پنجه در پنجه ، مرد و مردانه
*****
یادتان رفته از لب تیغش
جای خون رأفت و کرم میریخت
یادتان رفته بی زره تنها
لشگری را علی به هم میریخت
*****
یادتان رفته ذوالفقارش را
ماجرای فنِّ دستش را
مرحب و عبدود دو نیم شدند
یادتان رفته ضرب شصتش را
*****
نبریدش چنین ، یدالله است
کفر از او سیلی عیان خورده
ای عربهای بی حیا اصلاً
اسم حیدر به گوشتان خورده
*****
تیره بختان ز فیض محرومید
در صف دشمنه ولی هستید
رفته از یادتان که مدیون
دست پر پینه ی علی هستید
*****
پابرهنه به مسجدش نبرید
او خودش خاکی ِ خدایی هست
نیمی از کینه را نگه دارید
چون که گودال کربلایی هست
کربلا باز فرصت خوبی است
عقده هاتان به کار می آیند
سر ِ بر نیزه رفتن پسرش
همه با هم کنار می آیند
پاسخ دهید