تبلیغات

اشعار زبانحال امام علی علیه السلام در شهادت حضرت زهرا علیها السلام

اشعار زبانحال امام علی علیه السلام در شهادت حضرت زهرا علیها السلام

قرار بود که عمری قرار هم باشیم

که بی‌قرار هم و غمگسار هم باشیم

اگر زمین و زمان هم به هم بریزد باز

من و تو تا به ابد در مدار هم باشیم

اشعار بیشتری را در ادامه ببینید....

کنون بیا که بگرییم بر غریبی هم

غریبه نیست، بیا سوگوار هم باشیم

نگفتی‌ام ز چه خون گریه می‌کند دیوار

مگر قرار نشد رازدار هم باشیم

نگفتی‌ام ز چه رو رو گرفته‌ای از من

مگر چه شد که چنین شرمسار هم باشیم

به دست خسته‌ی تو دست بسته‌ام نرسید

نشد که مثل همیشه کنار هم باشیم

شکسته است دلم مثل پهلویت آری

شکسته‌ایم که آیینه‌دار هم باشیم

*****

نیمه شب است و مانده علی که چه ها کند

باید بساط غسل کسی را به پا کند

حیدر بنا نداشت که بی فاطمه شود

اما بناست خانه ی قبری به پا کند

با گریه کار غسل خودش را شروع کرد

باید که مثل شمع نباید صدا کند

بعد از سه ماه رو زدن و رو ندیدنش

وقتش رسیده فاطمه را رو نما کند

هر عضو شستشوش یکی را ز هوش برد

مانده علی چه با جگر بچه ها کند

دستش کجا رسید که دادش بلند شد

مجبور شد که کار خودش را رها کند

مانده که گرم شستن زخم تنش شود

یا فکر جابجا شدن دنده را کند

زهرا چه راحت است و علی پر جراحت است

دنیا نخواست با جگرش خوب تا کند

****

با سینه ی شکسته علی را صدا مکن

اینگونه پیشِ من کـفنت را سوا مکن

 

هفتاد و پنج روز زمن رو گرفته ای

امروز را بیا و از این کارها مکن

من رو زدم!! تو خنده به تابوت میکنی!؟

اینگونه با دلی که شکسته است تا مکن

پیراهن اضافه نداری عوض کنی؟!

پس بر لباس خونیِ خود اعتنا مکن

از این طرف به ان طرف خانه پیش من

پیراهن حسین مرا جا بجا مکن

من بیشتر به فکر توام درد میکشی

پس زود تر برو، برو فکر مرا مکن

هر قدر هم که باز بگویم نرو بمان

بی فایده است پس برو و پا پا مکن

اصلا بیا بدون خداحافظی برو

حتی برای ماندن من هم دعا مکن

 

*****

 

گل، بر من و جوانی من گریه می‌کندبلبل به خسته جانی من گریه می‌کند از بس که هست غم به دلم، جای آه نیستمهمان به میزبانی من گریه می‌کنداز پا فتاده پا و ز کار اوفتاده دستبازو به ناتوانی من گریه می‌کندگل‌های من هنوز شکوفا نگشته‌اندشبنم به باغبانی من گریه می‌کنددر هر قدم نشینم و خیزم میان راهپیری، بر این جوانی من گریه می‌کندگردون، که خود کمان شده، با چشم ابرهابر قامت کمانی من گریه می‌کنداین آبشار نیست که ریزد، که چشم کوهبر چهره‌ی خزانی من گریه می‌کندفردا مدینه نشنود آوای گریه‌امبر مرگ ناگهانی من گریه می‌کند

 

*****

 

بار الها چه کنم گوهرم از دستم رفتهمدم و مونس و غم پرورم از دستم رفتماه من در شب تاریک نهان شد در خاکآخر آن مرغ شکسته پرم از دستم رفتناگزیرم دگر از شهر مدینه برومچه کنم گر نروم همسرم از دستم رفتفاتح خیبرم و خانه نشینم کردندکشته شد فاطمه و یاورم از دستم رفتدرگهم مقتل محبوب جوانمرگ من استهیجده ساله حمایتگرم از دستم رفتغسل میدادم و  دیدم بدنش مجروح استوا مصیبت گل نیلوفرم از دستم رفتفاطمه یک تنه بر من عوض لشگر بودموج زد فوج بلا ، لشگرم از دستم رفتصِهر(داماد) پیغمبرم و خسته ز جور امّتساقی کوثرم و کوثرم از دستم رفتدگر از ناله اش اهل وطن آسوده شدندراحتی بخش دل مضطرم از دستم رفتآبِ رفته که شنیدست به جو برگرددعاقبت نور دو چشم ترم از دستم رفتکاش میبود خدیجه سر قبرش میگفتوای بر حال علی دخترم از دستم رفتنفسی میکشم و همنفسی میجویمدرد دل با که کنم دلبرم از دستم رفتترسم از آن که بُوَد زندگیم طولانیسیرم از جان که ز جان بهترم از دستم رفتگردد از ناله ی زینب جگرم خون شبهاگوید ای وای خدا مادرم از دستم رفت

 

****

 

ای گل یاسم که در گلزار پرپر گشته ایدر جوانی باعث پیری حیدر گشته ایدر همین آغاز غسلت از نفس افتاده اممثل یک باغ بنفشه رنگ و رو برگشته ایآب میریزم ولی خون میچکد از پهلویتبا علی هرگز نگفتی از چه مضطر گشته ایزخمهایت شرح یک لحظه به پشت در که نیستگوییا از غزوه ی بدر و احد برگشته ایزخمهایت از نود زخم تن من بدتر استتازه با یک زخم خود با من برابر گشته ایای ودیعه رفتی از دستم خجالت میکشماینچنین مهمان چشمان پیمبر گشته ایبا لحد چیدن بساط عمر من برچیده شدکوثر من قاتل ساقی کوثر گشته ای

*****

 

ای بال و پر شکسته، مرا بال و پر مبندبردار بارم از دل و بار سفر مبندپای فراق را تو در این خانه وا مکندستی که بسته شد تو بار دگر مبندچشمت بهشت باشد و مژگان در بهشتبگشا مژه , زباغ بهشتم تو در مبندای قبله علی زچه رو رو به قبله ای؟راه امید را به من ای محتضر مبندجانم بگیر از من خسته رو مگیرراه نگاه را به رخ چون قمر مبند

 

****

 

چه کنم! آتشی افتاده به جانم چه کنم؟آتش از آب دو دیده ننشانم چه کنم؟تو در این شهر فقط چشم به راهم بودیای همیشه نگرانم، نگرانم چه کنم؟گوشه ی خانه من و چار جگر گوشه ی توغم ز شش سمت گرفته به میانم چه کنم؟در ره مسجد و خانه به زمین می خوردماز همان موقع شده ورد زبانم چه کنم؟من که هر کس گرهی داشت کمک از من خواستگرهی خورده به کارم که ندانم چه کنم؟از همان موقع شده ورد زبانم چه کنم؟من که هر کس گرهی داشت کمک از من خواستگرهی خورده به کارم که ندانم چه کنم؟

 

****

 

ای شهاب سرخ رنگ آسمانی صبر کنچند روزی بیشتر تا می توانی صبر کنبا همین احوال، تنها دل خوشی من توییراضیم من به همین قدّ کمانی صبر کنکاش می مردم نمی دیدم مسافر می شویتو برای این سفر خیلی جوانی صبر کنمن بدون تو فقط یک جسم بی روحم مروتا بمانم عشق من باید بمانی صبر کنخُب بگو بانو که قصد کشتم را کرده ای؟می روی با خود مرا هم می کشانی صبر کناین ستون تا آن ستون شاید فرج باشد، مروچند روزی بیشتر تا می توانی صبر کن

 

****

یاری ز که جویم دل من یار نداردیک محرم و یک راز نگه دار نداردجز چاه، کسی حرف دلم را نشنیده استاین یوسف سرگشته خریدار نداردگر پرتوی از سوز دلم بر چمن افتدبا داغ دل لاله کسی کار ندارداز ناله ی پنهان علی در دل شب هاپیداست که دل دارد و دلدار نداردبا فضّه بگویید بیاید که در این باغنیلوفر بیمار پرستار نداردبر حاشیه ی برگ شقایق بنویسیدگل تاب فشار در و دیوار ندارد

 

*****

 

بسترت را جمع کن از خانه، بیماری بس است

زیر چشمت گود افتاده، پس زاری بس است

از همان روزی که تو تب کرده ای؛ تب کرده ام

خوب شد خوبم کنی دو ماهِ بیماری بس است

تو به فکر گریه ای من هم به فکر گریه ام

این تبسّم کردنِ از روی ناچاری بس است

لاله لاله، لاله لاله، لاله لاله... تا به کی؟

جای خالی در لباست نیست گلکاری بس است

من مرتب می کنم این خانه ات را تو فقط

لحظه ای هم دست از دیوار برداری بس است

ای شکسته بال، پس کی استراحت میکنی

هر زمان که پا شدم دیدم تو بیداری، بس است

این طرفداریِ از من کار دستت داده است

بعد از این کاری نکن، دیگر طرفداری بس است

باشد امشب میروم پیش خدا رو می زنم

بسترت را جمع کن از خانه، بیماری بس است

وقت کردی یک کفن هم بعدِ پیراهن بباف

زندگی کردن برای من بس است، آری بس است

****

جارو بدست می شوی و کار می کنی


داری برای خانه غذا بار می کنی


شکر خدا که پا شده ای راه می روی


مثل قدیم با همه رفتار می کنی


فضه برای تو اینجاست فاطمه


پاسخ دهید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...