تبلیغات

دوبیتی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

دوبیتی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

 

 شرار غم ز  وجودم زبانه  می گیرد 
 
ز گریه مرغ دلم آب و دانه می گیرد

نه آرزوی بهشتم بود و نه شوق وطن

دلم  به  یاد مدینهبهانه می گیرد

***

دلم به یاد مدینه بهانه می گیرد

سراغ باغ گلی را شبانه می گیرد

چه حکمت است که نام فاطمه آید

برای گریه دل من بهانه می گیرد

اشعار را در ادامه ببینید...

 شرار غم ز  وجودم زبانه  می گیرد 
 
ز گریه مرغ دلم آب و دانه می گیرد

نه آرزوی بهشتم بود و نه شوق وطن

دلم  به  یاد مدینهبهانه می گیرد

***

دلم به یاد مدینه بهانه می گیرد

سراغ باغ گلی را شبانه می گیرد

چه حکمت است که نام فاطمه آید

برای گریه دل من بهانه می گیرد

***

فاطمیه آمد اما همدم و مونس کجاست

شمع می پرسد ز پروانه گل نرگس کجاست

در عزای مادرت یابن الحسن یکدم بیا

تا نپرسند این جماعت صاحب مجلس کجاست

***

یا علی رفتم بقیع اما چه سود...هر چه گشتم فاطمه آنجا نبود

یا علی قبر پرستویت کجاست؟ آن گل صد برگ خوشبویت کجاست؟

هر چه باشد من نمک پرورده ام... دل به لطف فاطمه خوش کرده ام

حج من بی فاطمه بی حاصل است... فاطمه حلال صدها مشکل است

کعبه بی فاطمه مشتی گل است...قبر زهرا کعبه اهل دل است

***

الا ای چاه یارم را گرفتند" گلم عشقم بهارم را گرفتند

میان کوچه ها با ضرب سیلی "همه دار و ندارم را گرفتند

***

دگر پروانه بال و پر ندارد"نه بال و پر که خاکستر ندارد

مفسرها همه با خون نویسید" که قرآن علی کوثر ندارد

***

گریه کردم عقده از دل وا شود اما نشد

در مدینه گشتم و گم گشته ام پیدا نشد

جستجو کردم بسی در بین مظلومان اگر

از علی و فاطمه مظلوم تر پیدا نشد

***

یادم ز غم فاطمه چون می آید

از دیده سرشک لاله گون می آید

گر تربت پاک و اطهرش بشکافند

از سینه او هنوز خون می آید

***

ما گوشه نشینان غم فاطمه هستیم

محتاج عطا و کرم فاطمه هستیم

یک عمر چو شمع گر بسوزیم کم است

دلسوخته عمر کم فاطمه هستیم

***

مگر ز اهل مدینه چه دیدی ای مادر

که دل ز زندگی خود بریدی ای مادر

چرا نماز شبت را نشسته می خوانی

چرا به فصل جوانی خمیدی ای مادر

***

شکسته بال وپری زآشیانه میبردند

تن ضعیف غریبانه شبانه میبردند

جنازه ای که همه انبیاء قربانش

چه شد که هفت نفرمخفیانه میبردند

***

امشب دل سنگ کوچه ها میگرید

یک شهر،خموش وبیصدا میگرید


تشییع جنازه غریب زهراست

تابوت بحال مرتضی میگرید

***
الا طلیعه ی کوثر سفر بس است بیا

غروب غربت مادر سفر بس است بیا

بیا که چشم به راهت نشسته خاک بقیع

به جان فاطمه دیگر سفر بس است بیا

***فرزند آن بشکسته پهلو خواهد آمد

با رمز یاالله و یا هو خواهد آمد

والفجر یعنی شیعیان وقتی نمانده

با ذو الجناح و ذوالفقار، او خواهد آمد

***پیغمبری که عمری غمخوار امتش بود

روی کبود زهرا(سلام الله علیها) اجر نبوتش بود؟

***
هر سینه که دوستدار زهراست

آشفته و بی قرار زهراست

گنجینه ی هفت آسمان ها

در سینه ی خون نگار زهراست

از شرح کرامتش همین بس

عالم همه وامدار زهراست . . .

***

دعایی زیر لب دارم شبانه

تو آمین گوی ای ماه یگانه

الهی هیچ مظلومی نبیند

عزیزش را به زیر تازیانه

***

فاطمه! رفتى و شد روز على چون شب تار
با چنین فتنه که شد بعد تو بر پا چه کنم؟
مرگت اى راحت جان، از دو جهان سیرم کرد
عمر اگر طول کشد، بى‏تو من اینجا چه کنم؟

***
شهر مدینه از برای غم مهیا می شود

امروز یا فردا اجل مهمان زهرا می شود

می خواند از بهر شفا در زیر لب امن یجیب

از حال بیمار علی هر کس که جویا می شود

***

پاسخ دهید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...