بکوب بکوب همان است که دیدی!
پادشاهی بود شامگاهان با لباس درویشان در بین مردم می گشت. شبی دید مرد رخت شویی به هنگام شست و شوی لباس ها با خود می گوید: بکوب، بکوب، همان است که دیدی. پس علت را جویا شد. مرد رخت شوی گفت: شبی در خواب، چشمه های فراوان دیدم و پرسیدم که این ها از برای چیست؟ گفتند: سر چشمه های رزق خلایق است! پرسیدم که چشمه رزق من کجاست! پس سوراخی نشانم دادند که قطره قطره از آن آب می چکید، دانستم که بیش از این بهره ای ندارم! سلطان بازگشت و چون صبح شد خادمی را گفت: سه مرغ چاق را بریان کند و شکم یکی را پر از یاقوت کند و دومی را طلای سرخ و سومی را پر از مروارید گرداند. پس شبانگاه سینی غذا را برداشت و به صورت ناشناس به نزد آن مرد برد و به او داد و بازگشت. مرد رخت شوی حیرت کرد و اندیشید که اگر امشب این غذای لذیذ را بخورم مرا عادت شود به امید اینکه تاجر، همیشه لباس های خود را برای شست و شو ، به او بدهد، غذایش را به او داد . تاجر، پس از ملاحظه آن ثروت انبوه، صبح زود از شهر خارج شد. شامگاه دیگر که سلطان نزد رخت شوی رفت او را در همان حال قبل دید. پرسید: غذا را چه کردی، رخت شوی جریان را گفت! پس سلطان گفت: بکوب، بکوب، همان است که دیدی! آنچه نصیب است نه کم می دهند ورنه ستانی به ستم می دهند مرد رخت شوی حیرت کرد و اندیشید که اگر امشب این غذای لذیذ را بخورم مرا عادت شود به امید اینکه تاجر، همیشه لباس های خود را برای شست و شو ، به او بدهد، غذایش را به او داد . تاجر، پس از ملاحظه آن ثروت انبوه، صبح زود از شهر خارج شد. شامگاه دیگر که سلطان نزد رخت شوی رفت او را در همان حال قبل دید. پرسید: غذا را چه کردی، رخت شوی جریان را گفت! پس سلطان گفت: بکوب، بکوب، همان است که دیدی!
نکته قرآنی:
لَهُ مَقَالِیدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (شوری 12)
پاسخ دهید