تبلیغات

دوبیتی های شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

دوبیتی های شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

عمریست رهین منت زهرائیم

مشهور شده به عزت زهرائیم

مُردیم اگر به قبر ما بنویسید

ماپیر غلام حضرت زهرائیم.

***
ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم

مامور برای خدمت زهرائیم

روزی که تمام خلق حیران هستند

ما منتظر شفاعت زهرائیم.

***

چه حالی داده دل را دست مادر

که می شستی زدنیا دست مادر

از آن سیلی مگر چشمت نمی دید

که می جستی مرا با دست مادر

دوبیتی ها را در ادامه ببینید...

 

 

***

آنان که بر این خانه هجوم آوردند

در خاک نهال کینه را پروردند

در کعبه علی شکسته بتها شان را

اکنون به در خانه تلافی کردند

***

خون است که روی خاک خشت افتاده است

داغ است به قلب سر نوشت افتاده است

خیزید وفرشته را به بیرون ببرید

آتش به در باغ بهشت افتاده است

***

بر چهره شکوه آسمانی داری

یک پنجره باغ ارغوانی داری

ای رزم تو بین کوچه ودرپس در

بر سینه مدال قهرمانی داری

***

نگاه سرد مردم بود و آتش

صدا بین صدا گم بود و آتش

بجای تسلیت با دسته ی گل

هجوم قوم هیضم بود و آتش

***

گرفتی از مدینه گفتنت را

دریغ از من نمودی دیدنت را

ولی با من بگو ساعت به ساعت

چرا کردی عوض پیراهنت را

***

کمی از غسل زیر پیرهن ماند

کمی از خون خشک بر بدن ماند

کفن را در بغل بگرفت و بو کرد

همان طفلی که آخر بی کفن ماند

***

الهی داد از این دل داد  از این دل

کنار قبر زهرا کرده منزل

بگو زهرا زجا خیزد ببیند

که ا شک دیده کردخاک او گل

***

چه فخری خالق از تو بنده کرده

که خونت دین حق زیبنده کرده

ولی زهرا: محبتهای زینب

علی را روز و شب شرمنده کرده

***

چنان داغت دلم غمناک کرده

که دست من تو را در خاک کرده

بجایت زینب مظلومه تو

غبار غم ز رویم پاک کرده

***

ز سو زدل کنم گریه برایت

که دیگر نشنوم زهرا صدایت

در و دیوار خانه با نگاهم

بیادم آورد آ ن ناله هایت

***

کنار تربتت اندر دل شب

بود نام تو زهرا جاری از لب

به خانه تا روم با دیده تر

کشد ناز مرا مظلومه زینب

***

اگر محور به هر امکان علی بود

ولی بر فاطمه مهمان علی بود

کنار تربتت مظلومه زهرا

سر شب تا سحر گریان علی بود

***

چه شبهایی به یادت گریه کردم

زدیده دامنم پر لاله کردم

دگر نبود توانم خیزم از جا

نهان تا که تو هجده ساله کردم

***

چنان دست علی آتش برافروخت

که حتی میخ در در شعله اش سوخت

نداند کس بجز مولی الموالی

چگونه میخ در آن سینه را دوخت

***

سوزاند دل فاطمه را آتش کین

بین در و دیوار شده نقش زمین

با پهلوی فاطمه چها کرد لگد

کاندر یم خون از او شده سقط جنین

***

بر خلق جهان که گشته معلوم علی

از حق خودت شدی تو محروم علی

بر کنگره ی عرش بجان حسنین

با اشک نوشته است، مظلوم علی

***

چون مرغ سحر شکسته باشد بالم

یک تن نبود فاطمه پرسد حالم

رفتی تو ولی جان نبی روح علی

بی تو به خدا صفا ندارد عالم

***

آن روز وجود عشق یکسر می سوخت

در باغ خلیل هم در آذر می سوخت

آتش که زدند بر در خانۀ او

تنها به دل علی (ع) ، دل در می سوخت

***

بی تو با شمع علی تا به سحر می سوزد

شمع می میرد و او بار دگر می سوزد

یک نفر مثل درختان سپیدار بلند

در خیالش همه شب بین دو در می سوزد

***

در ظلمت شب شهاب را می شستند

 آیینه افتاب را می شستند

در چشمه خون چکان چشمان علی

پیمانه نور ناب را می شستند

 ***

رفتی تو و زینبت ز غم می سوزد

 آتش ز نوایش به دلم افروزد

این خانه عزاخانه شود بار دگر

هر گاه نگاه خود به در می دوزد

***

غرقاب غمم دگر مرا ساحل نیست

جز اشک فراق دیگرم حاصل نیست

ای مرگ بیا!که زندگی کردن من

بی فاطمه جز خوردن خون دل نیست

 ***

در این دنیا بسی جون جگر دید

 در آخر هم چنان داغ پسر دید

در این دنیای رنج و باز لبخند؟

مگر خود را در آغوش پدر دید

 ***

بیا بانو و مثل سابقم کن

برای خادمی ات لایقم کن

شفاعت کن که قلبم پاک گردد

و همچون شیعه هایت عاشقم کن

 ***

زهرا چه فرشته  است ؟ خدا میداند

او از چه سرشته است ؟ خدا میداند

بین در و دیوار از آن ضرب لگد

براو چه گذشته است ؟ خدا میداند

 ***

در جهان تا زنده ام گویم ثنای فاطمه

دست حاجت می برم سوی خدای فاطمه

گر برای درد بی درمان مداوا طالبی

رایگان درمان کند دارالشفای فاطمه

 ***

ای کاش فدک این همه اسرار نداشت
ای کاش مدینه در و دیوار نداشت
فریاد دل محسن زهرا این است:
ای کاش درِ سوخته مسمار نداشت

***

 نماز فاطمه اسلام را شرافت داد
دعای نیمه شب او به شیعه عزت داد
سلام عالمیان بانوی دو عالم را
که حق به ساحت قدسیش مقام عصمت داد

***

 حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود

خلقت از روز ازل مرهون عطر یاس بود

ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه

گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود

 ***

 ای بی  نشانه ای که  خدا را  نشانه ای

هر سو نشان توست ولی بی نشانه ای

زهرای  پاک ، ای  غم  زیبای  دلنشین

تو  خواندنی  ترین  غزل  عاشقانه ای

***

 

گریه کردم عقده از دل وا شود اما نشد

در مدینه گشتم و گم گشته ام پیدا نشد

 

جستجو کردم بسی در بین مظلومان اگر

از عـــلی و فاطمه مظلوم تر پیدا نشد

 

  ***

الا ای مــــــادر پـــهــلــو شکسته

کـــه دشمن رشته عمرت گسسته

 

ز جــــا برخیز و ببین گرد یتیمی

بـــــه رخسار عــزیزانت نشسته

 

 

 

٭٭٭ 

 

یــــتیمانم دگـــــر مــــادر ندارند

بــه جــز آه و دو چـــشم تــر نـــدارند

 

یـــتیمانم بــکن از گـریه خاموش

حُــسینم را مـــکن هــرگـــز فراموش

 

***

 

من علیم که خدا قبله نما سـاخت مـرا

جـز خدا و نبی و فاطمه نشناخت مرا

 

من که یکباره در از قَلعه خیبر کـندَم

داغ زهرا به خدا از نَفَس انداخت مرا

 

***

 

ای زمینی که بقیع نام تو است

قبر زهرای جوان مرده کجاست

 

خوابگاه بدن خسته کجاست

جای آن پهلوی  بشکسته کجاست

 

کس مگر فاطمه در شهر نداشت

که علی شب بدنش را برداشت

 

***

 

رخ مپوشان زمن وفرصت دیدار مگیر

ماه رخسار علی،پرده به رخسار مگیر
تو بر این سوخته گلزار صفا می بخشی

همه عشق وصفا را،تو ز گلزار مگیر

 

***

 

همه شب تا سحر گاه پرستار توام

تو به جان کندن خود،جان پرستار مگیر
راه اینگونه مرو،ور نه علی می میرد

پیش چشمان علی به دیوار مگیر

 

****
همین که بهتری الحمدالله

جدا از بستری الحمدالله

 

همین که در زدم دیدم دوباره

تو در پشت دری الحمدالله

 

****

 

شنیدم یادی از دُردانه کردی

و موی دخترت را شانه کردی

 

نگفتم استراحت کن عزیزم

شنیدم کارهای خانه کردی

 

****

 

تو دیگر با حجابت خو گرفتی

به چندین علت از من رو گرفتی

 

گمان کردی ندیم زیر چادر

چگونه دست بر پهلو گرفتی

 

***

 

جواب حرف هایم شد همین نه

غریبه بودم اما این چنین نه

 

جواب حرف هایم شد همین نه

غریبه بودم اما این چنین نه

 

ببینم قصد رفتن که نداری

نرو ،جان امیرالمؤمنین نه

 

پاسخ دهید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...